گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر و مفسران
جلد دوم
فصل سیزدهم تفسیر در عصر جدید



اشاره
آنچه گذشت، گزارشی بود از تفسیر در دورههاي پیش که متناسب با آگاهیها و نیازهاي هر دوره، رو به گسترش مینهاد؛ هر روز
بر حجم آن افزوده میشد و ابعاد مختلف آن مورد بررسی و تحقیق قرار میگرفت. این حالت حرکت و پیشرفت در تفسیر-
اجتهادي- از عصر تابعان آغاز شد و قرن به قرن توسعه یافت؛ بویژه در قرنهاي سوم و چهارم که نهضت علمی در جوامع اسلامی
شکوفا گردید و ادب، فلسفه، عرفان، دانشهاي متنوّع و دستآوردهاي علمی به کمال خود رسید.
تفسیر همگام با پیشرفت ادب و علوم و معارف، گسترش یافت و پیشرفت نمود و در تفاسیر، تمامی جوانب فهم معانی قرآن در همه
زمینهها، روز به روز شکوفاتر گردید. البته دیري نپایید که با رکود علم در جهان اسلام و افول تمدّن اسلامی- بویژه پس از فتنه
مغول- تفسیر نیز از حرکت باز ایستاد و بیشتر تفاسیر پس از این دوره، حالت تقلیدي به خود گرفت؛ لذا میبینیم که در این دوران
نه چندان کوتاه، فضاي نوشتههاي تفسیري را، خلاصهها، خلاصه خلاصهها و یا شرح و حاشیهها تشکیل میدهد و تفاسیر این دوره
یا اختصار و یا اقتباس از تفاسیر گذشتگان است و از هر گونه ابتکار و نوآوري قابل ذکري عاري است.
ص: 447
نوشته نظام الدین حسن بن محمد قمی نیشابوري که در سال 730 پایان یافته است، چنانچه « غرائب القرآن و رغائب الفرقان » تفسیر
او همچنین برخی «1» . زمخشري « کشّاف » خود او در مقدمه و خاتمه تفسیرش یادآور شده، اقتباسی است از تفسیر فخر رازي و
اضافات از قبیل مسائل عرفانی را در متون عرفانی یافته و حدیث را نیز از کتابهاي معروف که خود نام میبرد، برگرفته است. تفسیر
تفسیر » نسفی (مدارك التنزیل و حقائق التأویل) نوشته ابو البرکات عبد اللّه بن احمد نسفی (متوفاي 701 ) اختصاري است از
فخر رازي و تفسیر راغب اصفهانی « تفسیر کبیر » زمخشري و « کشاف » بیضاوي (متوفاي 685 ) نیز خود از تفسیر .« کشاف » و « بیضاوي
(متوفاي 502 ) اقتباس کرده است.
صفحه 296 از 392
بیش از سی حاشیه نوشته شده است و بسیاري از متأخران مبناي تفاسیر خود را- بویژه آنجا که تبیین و « تفسیر بیضاوي » تنها بر
مشهدي. « کنز الدقائق » نوشته فیض کاشانی و « صافی » توضیح آیه است- بر تفسیر بیضاوي نهادهاند؛ از جمله تفسیر
معروف به تفسیر خازن، نوشته علاء الدین علی بن محمد بغدادي (متوفاي 725 ) مختصر تفسیر بغوي، موسوم به « لباب التأویل »
«3» . نوشته است « الکشف و البیان » در حالی که بغوي هم تفسیر خود را بر اساس تفسیر ثعلبی «2» ؛ است « معالم التنزیل »
نوشته ابو زید عبد الرحمان بن محمد (متوفاي 876 ) مختصري است از تفسیر ابن عطیه به نام ،« الجواهر الحسان » تفسیر ثعالبی
نیز- چنانکه خود، « صفاقصی » است. تفسیر « تفسیر طبري » که تهذیب « لخمی » با اضافاتی برگرفته شده از تفسیر «4» « المحرّر الوجیز »
1) وفات زمخشري در سال 528 و ) «5» . است « البحر المحیط » در مقدمه آن گفته است- مختصر تفسیر ابو حیان اندلسی با عنوان
درگذشت فخر رازي در سال 606 بوده است.
.( 2) ابو محمد حسین بن مسعود بغوي (متوفاي 516 )
.( 3) ابو اسحاق احمد بن ابراهیم ثعلبی نیشابوري (متوفاي 427 )
.( 4) ابو محمد عبد الحق بن غالب بن عطیه اندلسی (متوفاي 546 )
.( 5) اثیر الدین محمد بن یوسف حیانی اندلسی (متوفاي 745 )
ص: 448
از این نمونهها بسیار است؛ ولی برخی از این اقتباسها با ذوق لطیف و اضافه کردن نکات ظریف انجام گرفته، که حاکی از حسن
« تبیان » مبناي تفسیرم را بر » : ابو علی، فضل بن الحسن طبرسی که گرچه خود میگوید « مجمع البیان » انتخاب مؤلفان آنهاست؛ مانند
ولی ذوق و دقتی که در جوانب مختلف تفسیري، در آن به کار رفته، آن را از حدّ اقتباس ؛« شیخ الطائفه ابو جعفر طوسی نهادهام
فراتر برده است.
زمخشري است، با چنان حسن سلیقهاي در گلچین کردن نکات ظریف و « کشاف » وي که گرچه اقتباسی از « جوامع الجامع » همچنین
دمشقی (متوفاي 774 ) که « تفسیر ابن کثیر » بدیع انجام گرفته که آن را از گونهاي تقلید به حالت تحقیق رسانده است. همچنین
درباره او گفتهاند: وي به گردآوري حدیث اشتغال داشته است؛ چه در رجال و چه در تفسیر. یعنی کار ابن کثیر در نقل مأثورات-
ولی تفسیر او یکی از بهترین تفاسیر در زمینه نقل و نقد احادیث تفسیري است و خود، در نقد و «1» در تفسیر- خلاصه میشود
بررسی اسرائیلیات از پیشگامان این میدان محسوب میشود. این تفسیر، جایگاه بلندي نزد دانشمندان دارد؛ آگاهی نویسنده آن از
تاریخ و رجال و دقّت او در نقد سند روایات و تحقیق پیرامون متون آنها، او را برجسته کرده است و نمیتوان او را در زمره مقلدان
در آورد؛ بلکه در رتبه بالاي محققان قرار دارد.
برعکس، برخی از اقتباسها- گرچه در دوران متأخّر و عصر تحوّل تفسیر انجام گرفته است- چنان حالت تقلید گونه بر آنها حاکم
که به «2» « روح المعانی » ، است که نمیتوان جز استنساخ نوشتههاي پیشینیان، نامی دیگر بر آنها نهاد؛ مانند تفسیر حجیم آلوسی
که « البصائر » همچنین تفسیر «3» .« اقتباسی است از تفسیر فخر رازي؛ بلکه نسخه دومی از آن تفسیر است » گفته استاد عبد الحمید
اخیرا در 60 مجلد (در بیش از پنجاه هزار صفحه) بر دست یعسوب الدین، رستگار جویباري (متولد 1359 ق/ 1319 ش) صورت
گرفته، تنها انباشتهاي از نقل آرا و گفتههاي مفسران ( 1) عفت شرقاوي، الفکر الدینی فی مواجهۀ العصر، ص 48 . ر. ك: سید محمد
. علی ایازي، قرآن و تفسیر عصري، ص 98
.( 2) سید محمود آلوسی بغدادي (متوفاي 1270 )
. 3) ر. ك: عبد الحمید، الرازي مفسرا، ص 170 )
ص: 449
صفحه 297 از 392
گذشته است. در این عصر تفاسیري از این قبیل- بدون هیچ نوآوري- فراوان نوشته شده است؛ چه به صورت کامل و چه تفسیر
برخی از آیات و سور؛ که جاي شگفتی است.
رشد تفسیر با پیشرفت زمان
اشاره
جاي بحث نیست که گسترش علم و فلسفه از عوامل مؤثّر در فهم دین، بویژه قرآن کریم است و هر چه بشریّت از دستاوردهاي علم
و دانش بیشتر در اختیار داشته باشد، بهتر میتواند به حقایق جهان هستی و مفاهیم وحیانی پی ببرد.
از سوي دیگر، نیازهاي پیچیده جامعه، براي رهیابی به سعادت زندگی، این انگیزه را در انسانها به وجود میآورد که به سوي
و همین پیگیرشدنها «1» رهنمودهاي وحی و شریعت رو آورند. لذا در پی آنند که پاسخ نیازهاي خود را در متون دینی پیدا کنند
آنان را وا میدارد تا با دیدي عمیق به آن بنگرند و با ابزارهاي شایسته، از جمله دستاوردهاي علمی، درباره آن به کاوش بپردازند.
این ابزارها، با آن انگیزهها، از روز نخست فرهیختگان جهان اسلام را بر آن داشته بود تا با تدبّر و تعمّق در آیات قرآن، با همه
امکانات موجود بکوشند و تا قرنهاي پنج و شش- طبق فرآوردهاي هر عصر- در این زمینه هیچ کوتاهی صورت نگرفت و اگر
امروزه کمبودهایی در تحقیقات گذشتگان میبینیم، معلول کمبود ابزارها یا گسترده و پیچیده نبودن نیازهاست.
لذا در این عصر (قرن سیزده و چهاردهم هجري به بعد) با فزونی ابزارهاي فهم و گسترش و پیچیده شدن نیازها، طبیعتا رویکرد به
قرآن و شریعت و دین، تحوّلی شگرف یافته و شاید بیشتر یا بهتر بتوان از مفاهیم وحیانی بهره برد- البته متناسب با زمان؛ بنابراین
نمیتوان از این نظر بر گذشتگان خرده گرفت. امروزه به کمک دستاوردهاي قاطع و روشن علمی میتوان بسیاري از گرهها را
گشود و از مواردي از مبهمات قرآن پرده برداشت که دیروز میسّر نبود؛ زیرا ابزار لازم در اختیارشان نبود.
مگر اوضاع نکبت بار محنتآور دنیا به غیر از » ( امروزه مسائل پیچیده حیات و بن بستهاي فراوانی دامنگیر بشریت شده که ( 1
.«!؟ داروي دین هیچ درمانی دگر دارد
ص: 450
میتوان با رهنمودهاي زنده و جاوید قرآن، راه را باز کرد و به حلّ نهایی بسیاري از آنها رسید؛ ولی دیروز چنین مسائل پیچیدهاي
وجود نداشت.
جامعه انسانی و اندیشه بشري همواره در توسعه و تکامل روز افزون است و هر روز از مجهولات انسان کاسته و بر انبوه معلومات
وي افزوده میشود. در این رهگذر، دانشهایی تنوّع مییابد و تخصّصهایی در سایه پیشرفت و گسترش علوم پدید میآید.
به موازات این تحولات، شیوه زندگی انسان دگرگون شده و ابزار و لوازم جدیدي جایگزین لوازم معیشتی و فکري پیشین
میگردد. خواستهها و توقّعات براي کشف مسائل و غلبه بر مجهولات شتاب گرفته و کنجکاویها و خردگراییها فزونی یافته است. در
این راستا سؤالات بیشماري از گذشته، حال و آینده مطرح میشود.
چگونه زیستن و چگونه ماندن و چگونه ساختن آینده، از مسائلی است که متناسب با سیر تکاملی تحولات علم، در شکل
گستردهتري مطرح میشود.
در این عرصه، انسان معاصر میخواهد بداند چگونه پدید آمده؟ ویژگیهایش چیست؟ کدام نیازش اصلی است و کدام باید تعدیل
شود؟ در تطبیق میان ارزشها و زندگی ماشینی چگونه باید عمل کند؟ دین، از مقولههاي کلانی همچون آزادي و اختیار، سرنوشت
(قضا و قدر)، روابط اجتماعی، حقوق متقابل افراد و ملتها و محدوده تصرفات هر یک؛ و معیار ارزشها و ضدّ ارزشها، اخلاق،
صفحه 298 از 392
عاطفه، عدل، احسان و مقدار تأثیر آن در زندگی کنونی و نیز رابطه انسان با خدا، دنیا و آخرت، تاریخ حیات انسان، فرجام زندگی
و مسائلی از این قبیل که شیرازه و قوام زندگی انسان را تشکیل میدهد، چه تلقّیاي دارد و راه نیکبختی در زندگی کدام است؟
این گونه مسائل، اگر چه همواره مشغله فکري انسان بوده، با تحولات فکري و علمی دو چندان شده و دین را به پاسخگویی مناسب
با تحولات عصر فرا خوانده است؛ یعنی از دین خواسته است تا نگرانی او را در این گونه مسائل برطرف سازد و جواب قانعکننده و
قابل قبولی- طبق معیارهاي روز- براي او ارائه کند.
البته اندیشهوران و صاحبنظران مسلمان بر این باورند که قرآن، مسلما پاسخهاي کافی و وافی براي این پرسشهاي بیشمار دارد؛ اما
آیا با تحولات علمی، نظر مساعد
ص: 451
نشان میدهد و میتواند به گونهاي پاسخگوي آنها باشد؟ تفسیر بیانات آن چگونه است؟ آیا میتواند نسل جدید را اقناع کند و با
زبان و دانش و فرهنگ جامعه همگام باشد و آرامش و اطمینان قلبی او را فراهم سازد؟
قرآن را بر تو فرو «1» ؛« وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ وَ هُديً وَ رَحْمَ ۀً وَ بُشْري لِلْمُسْلِمِینَ » : قرآن، خود چنین میگوید
فرستادیم تا همه مسائل را روشن کند و در همه مشکلات و نیازها رهنمونی خوب و رحمت و بشارتی براي همه مسلمانان باشد.
قید عموم در ذیل آیه، همه نسلها و همه زمانها را فرا میگیرد.
امام صادق علیه السّلام در جواب کسی که پرسیده بود: چگونه است که با گسترش دامنه تلاوت و پخش و بحث در قرآن، طراوت
زیرا خداوند آن را براي زمانی محدود و مردمی خاصّ نازل نکرده است؛ لذا در هر زمان تازه و » : و تازگیش فزونتر میشود؟ فرمود
«2» .« براي هر گروهی طراوتبخش است؛ تا روز قیامت
نیز از آن حضرت پرسیدند: چرا اشعار و خطبهها در صورت تکرار موجب ملال میگردد، ولی قرآن هرگز ملالآور نیست؟ فرمود:
زیرا قرآن، براي دورههاي بعد حجّت و بیان است؛ همان گونه که براي دورههاي پیشین بوده است؛ از این رو است که همه مردم، »
آن را تازه و باطراوت تلقی میکنند و نیز هر کس در دل خود، به آن باز نگرد و در آن بیندیشد هر بار، دانشی فروزانتر از آن به
«3» .« دست میآورد و این ویژگیها در شعر و دیگر سخنان نیست
این حقیقتی است که صاحبنظران همواره، با مراجعه مکرّر به قرآن، با آن روبهرو بودهاند، و این باور که قرآن، همیشه پاسخگوي
.89 : نیازهاي روز است، هر چه بیشتر در ( 1) نحل 16
ما بال القرآن » : 2) حضرت رضا از پدرش موسی بن جعفر علیه السّلام نقل میکند که شخصی از حضرت صادق علیه السّلام پرسید )
لا یزداد عند النشر و الدرس إلّا غضاضۀ؟ فقال: لأنّ اللّه لم ینزله لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس. فهو فی کلّ زمان جدید و عند
. صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 85 ، باب 32 ، شماره 32 .« کلّ قوم غضّ إلی یوم القیامۀ
لأن القرآن حجّۀ » : 3) و قیل لجعفر بن محمد الصادق علیه السّلام: لم صار الشعر و الخطب یملّ ما أعید منها و القرآن لا یملّ؟ فقال )
علی أهل الدهر الثانی، کما هو حجّ ۀ علی أهل الدهر الأول، فکلّ طائفۀ تتلقّاه غضّا جدیدا. و لأنّ کلّ امريء فی نفسه متی أعاده و
.« فکّر فیه تلقّی منه فی کلّ مرّة علوما غضّۀ، و لیس هذا کلّه فی الشعر و الخطب
. ج 1، ص 36 « المحرّر الوجیز » به نقل از قاضی عبد الحق ابن عطیّه اندلسی در مقدّمه تفسیر
ص: 452
دلهایشان استوار گردیده و تجربه نیز این واقعیت را آشکار ساخته است.
لذا با نگاهی به این میراث جاویدان، این نکته بخوبی نمایان است که تفاسیر قرآن همواره مناسب با شرایط روز و به موازات
تحوّلات علوم و تکامل بشري در طیّ قرون، دگرگون گشته و فهم آدمیان، از جمله متفکران نیز تحوّل و تکامل یافته است و با توجّه
صفحه 299 از 392
به نکات دریافتی از پیشینیان، مطالب نوتري ارائه یا آنها را تصحیح کردهاند.
چند نمونه
براي روشن شدن بیشتر موضوع، به نمونههایی اشاره میکنیم:
آدمی «1» ؛« فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ. خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ. یَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ » : 1. درباره منشأ تکوین جنین، میخوانیم
استخوانهاي ،« صلب » ! بنگرد [تا ببیند] از چه آفریده شده است؟ از آبی جهنده که از میان استخوانهاي صلب و ترائب بیرون میجهد
جاي بحث است و بیشتر و شاید قریب به اتفاق مفسران « ترائب » پشت و در اینجا مقصود مهرههاي کمر مرد است؛ ولی درباره
به استخوانهاي (« تریبه » جمع ) « ترائب » گذشته و حال، بر این باورند که مقصود، اضلاع، استخوانهاي ردیف شده سینه زن است؛ زیرا
جفت در بدن گفته میشود و بیشتر مفسّران بدون توجّه به ساختار بدن و با گوش فرا ندادن به نداي دانش، بویژه دانش کالبد
از لابهلاي استخوانهاي سینه زن نیز، همانند مهرههاي کمر مرد، تراوش میکند و منشأ تکوین جنین « منی » شکافی، پنداشتهاند که
میگردد.
و برخی « تفسیر نمونه » شگفت آنکه مفسران نامی در عصر حاضر نیز دچار این اشتباه شدهاند؛ از جمله طنطاوي، شریعتی، صاحب
دیگر، توجّه نکردهاند که علاوه بر اینکه این ادعا، خلاف ظاهر تعابیر قرآن کریم است، علم نیز آن را نمیپذیرد و واقعیت هم با آن
«2» . ناسازگار است
تنها از منی مرد- پس از جهش و فرو ریختن در رحم زن و پیوند آن با تخمک وي- صورت میگیرد و تنها مرد « نطفه » ساختار
( دارد نه زن. قرآن به این موضوع تصریح دارد و علم- دیروز و امروز- آن را ثابت کرده است. ( 1 « منی » است که آب جهنده با نام
.5 -7 : طارق 86
62 ، آوردهایم. - 2) شرح آن را در التمهید، ج 6، ص 79 )
ص: 453
اثر نامطلوبی گذارده است؛ چنانکه بسیاري از فقها بر این باور شدهاند که زن نیز منی دارد و آن را دفع « فقه » این اشتباه حتی در
خراسانی (متوفاي 105 ) است « ضحّاك بن مزاحم » ، تنها مفسّري- از سلف- که به حقیقت امر پی برده است، مفسّر نامی «1» ! میکند
که در سلسله مراتب اتباع تابعان قرار دارد.
«2» . را به استخوانهاي جفت که میان دو ران، بالاي عورت قرار گرفته، تفسیر کرده است « ترائب » وي
امروزه به کمک یافتههاي علم، این حقیقت بهتر براي دانشمندان اسلامی آشکار شده و فقه و تفسیر، از آفت بیخبري دیروز رسته
آیا «3» ؛« أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما » : است! 2. درباره آفرینش زمین و ستارگان میخوانیم
ثُمَّ اسْتَوي إِلَی » .« کسانی که کفر ورزیدند پی نمیبرند که آسمان و زمین به هم پیوسته بودند؛ سپس آنها را از هم بازگشادیم
سپس آهنگ آفرینش آسمان «4» ؛« السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعِینَ فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ
کرد، در حالی که گاز فشرده انبوهی بود؛ پس به آن و زمین فرمود:
.« خواه یا ناخواه بیایید. آن دو گفتند: فرمانپذیر آمدیم. پس آسمانها را هفت بخش قرار داد
رتق به معناي به هم پیوسته و فتق به معناي ) « رتق و فتق » ، در این باره دو اصطلاح به کار رفته که مورد بحث قرار گرفته است: یکی
به معناي دود. « دخان » ، از هم گشوده) و دیگري
استناد کرده و گفتهاند: درهاي آسمان بسته «5» « فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ » به آیه « رتق و فتق آسمانها » مفسّران پیشین در مورد
استناد «6» «... ثُمَّ شَ قَقْنَا الْأَرْضَ شَ  قا، فَأَنْبَتْنا فِیها حَبا » به آیه « رتق و فتق زمین » بود، آن را گشودیم تا باران فراوان فرو ریزد و در مورد
صفحه 300 از 392
جسته، گفتهاند: زمین خفته را که آرام و سربسته بود، بیدار کردیم و به ( 1) ر. ك: سید طباطبایی، العروة الوثقی، اوّلین موجب غسل
. جنابت و تحریر الوسیله، ج 1، ص 36
. 2) ر. ك: تفسیر ابن کثیر، ج 4، ص 498 . التمهید، ج 6، ص 62 )
.30 : 3) انبیا 21 )
. 11 و 12 : 4) فصّلت 41 )
.11 : 5) قمر 54 )
. 26 و 27 : 6) عبس 80 )
ص: 454
جنبش در آوردیم و شکافها در آن ایجاد کردیم تا گیاهان برویند.
«1» . ولی مولا امیر مؤمنان علیه السّلام رتق و فتق آسمانها و زمین را به معناي به هم پیوستگی و از هم گشودن تفسیر نموده است
هم که خمیر مایه آفرینش آسمانها و زمین است، از همین، روشن میشود؛ که گاز سدیم است، که دقیقترین واژه « دخان » معناي
معادل آن در عربی، دخان است.
تنها بیضاوي (متوفاي 791 ) اندکی درنگ کرده و با «2» . مفسران سلف، دخان را به معناي بخار برخاسته از زمین تفسیر کردهاند
«3» .« مادّه اولیّه تیرهرنگی که از ذرّات کوچک ترکیب یافته است » : دقت بیشتري سخن گفته است. او میگوید
امروزه مفسران، در سایه رهنمود علم، براحتی تفسیر آیات فوق را میدانند و همان گونه که اشاره شد، رتق و فتق را به پیوستگی و
گشودگی و دخان را به گاز فشرده سدیم، تفسیر کردهاند و دقّت تعبیر قرآن در این باره، بخوبی برایشان آشکار گشته است که
«4» . یکی از معجزات علمی قرآن محسوب میشود
3. مفسّران پیشین، از تعابیر قرآن، لنگر بودن کوهها را براي زمین استنتاج کردهاند. لنگرهایی که آن را از لرزش و لغزش از مدارش
نگاه داشتهاند؛ آنان عظمت و سنگینی کوهها را بر زمین، مدّ نظر قرار دادهاند؛ در صورتی که بلندترین و پردامنهترین کوههاي
جهان در برابر حجم زمین، قابل توجه نیست و تأثیري ندارد.
زمین را بر سطح آب، گسترانیده؛ آنگاه براي جلوگیري از واژگون شدن، لنگرهاي » : فخر رازي از ابن عباس چنین روایت میکند
«5» .« سنگینی بر آن استوار کرده است
ولی مولا امیر مؤمنان علیه السّلام جنبه صلابت و سختی کوهها (صخریّت) را مطرح ساخته و فرموده است که: رشته کوههاي به هم
پیوسته، همچون زرهی آهنین زمین را- زنجیرهوار- احاطه و میخکوب کرده و آن را از آشفتگی درونی که مایه ناآرامی پوسته
. 1) ر. ك: نهج البلاغه، خطبههاي شماره 1 و 211 ) «6» . میشود، نگاه داشته است
. 2) مجمع البیان، ج 9، ص 6. تفسیر ابن کثیر، ج 4، ص 93 )
. 3) تفسیر بیضاوي، ج 5، ص 45 )
4) ر. ك: التمهید، ج 6، ص 129 به بعد. )
. 5) تفسیر کبیر، ج 22 ، ص 164 . تفسیر المیزان، ج 14 ، ص 305 )
. 6) نهج البلاغه، خطبههاي 1 و 211 )
ص: 455
امروزه دانشمندان به همین حقیقت دست یافتهاند و از دیدگاه علم، اعجاز قرآن و واقعنگري امیر مؤمنان علیه السّلام، شگفتی
«1» . انگیخته است
صفحه 301 از 392
دیدگاه روایات و صاحبنظران
عصري بودن تفسیر- بدین معنا که با پیشرفت دانش و گسترش یافتن معارف بشري، بهتر و بیشتر میتوان به حقایق قرآنی پی برد-
تلقی جدیدي نیست؛ بلکه واقعیت انکارناپذیري است که از روزگاران پیشین مورد توجه بوده و همواره، تفاسیري متناسب با
تحولات علمی و ذهنی نوشته میشده است.
هذا القرآن إنّما هو خطّ مستور بین الدّفّتین، لا ینطق بلسان و لا بدّ له من » : امیر مؤمنان علیه السّلام درباره قرآن کریم میفرماید
قرآن نوشتهاي است در میان جلد پنهان؛ با زبان سخن نمیگوید، بلکه به ترجمان و بازگو «2» ؛ ترجمان و إنّما ینطق عنه الرجال
و پیامهاي آن را به جهانیان برسانند. این میرساند که « کننده نیاز دارد و این مردان شایسته هستند که میتوانند از قرآن سخن گویند
قرآن به تنهایی، براي رساندن پیام خود کافی نیست و لازم است مردان کارآزموده و آگاهی در کنار قرآن باشند و با توان علمی
خود، پیامهاي آن را از درونش بیرون بکشند و عرضه کنند.
ما قرآن را بر تو نازل «3» ؛« وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ » : قرآن کریم، خود نیز چنین میگوید
.« کردیم تا آن را براي مردم تبیین کنی؛ باشد که خود بیندیشند
از این رو پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مأمور بود در کنار قرآن باشد و آن را براي مردم بازگو کند و به همین جهت در حدیث
تأکید شده که قرآن و عترت از هم جدا نیستند و با عنایت به هر دوي آنها وصول به حقایق شریعت و رسیدن به هدایت « ثقلین »
میسر است.
بنابراین، قرآن همواره به تبیین و تفسیر نیاز دارد و تبیین و تفسیر هم به توان علمی و گستره دانش رجال هر دوره بستگی دارد و
بناچار همراه با تحوّل زمان، در تحوّل است. سخن امام صادق علیه السّلام (لأنّ اللّه لم یجعله لزمان دون زمان ... فهو فی کلّ ( 1) ر.
ك: التمهید، ج 6، ص 153 به بعد.
. 2) نهج البلاغه، خطبه شماره 125 )
.44 : 3) نحل 16 )
ص: 456
همین واقعیّت را بازگو میکند که مردم هر روزگار با پیشرفت دانش، به عمق بیشتري از حقایق قرآن پی میبرند و «1» ( زمان جدید
ظاهره أنیق و باطنه عمیق ... لا تحصی عجائبه و لا » : عمق حقیقی قرآن، نهایت ندارد. پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرموده است
امیر مؤمنان علیه .« ظاهري آراسته و باطنی ژرف دارد ... شگرفهاي آن بیپایان است و نوآوریهاي آن کهنه نمیشود «2» ؛ تبلی غرائبه
.« بی گمان، قرآن دریایی است که عمق آن درك شدنی نیست ] «3» ؛ بحرا لا یدرك قعره » : السّلام میفرماید
به همین دلیل هنگامی که از امام زین العابدین علیه السّلام درباره توحید پرسیدند، فرمود:
خداوند میدانست که در آینده، مردمی ژرفنگر خواهند بود- که بدقت معارف الهی را مورد بررسی قرار میدهند- لذا سوره »
«4» .« توحید و شش آیه نخست سوره حدید را نازل کرد
خلاصه آنکه با روند زمان و گسترش دامنه دانش، حقایق قرآن، بیشتر و بهتر آشکار میشود؛ چیزي که آگاهان امّت از روز اوّل
گوشزد کردهاند و پدیده تازه یا بدعتی جدید نیست.
و جریان همچون جریان خورشید و ماه- در خصوص قرآن- نیز به این حقیقت اشاره دارند « تنزیل و تأویل » ،« ظهر و بطن » مسألههاي
که قرآن مانند خورشید و ماه همواره از افق طبیعت سر بر آورده و با تابش خود، تاریکیها را یکی پس از دیگري میزداید و آفاق
تازهاي را روشن میسازد و اندیشهها و پدیدههاي فکري و علمی با قرار گرفتن مداوم در پرتو قرآن، زوایاي تاریک آنها زدوده
صفحه 302 از 392
میشود و درخشندگی و فرخندگی تازهاي پیدا میکنند.
از اینرو میتوان گفت: تطوّر تفسیر- همانند دیگر رشتههاي علوم انسانی در اسلام- کاملا طبیعی مینماید و اندیشه و دانش
مفسّران در رشد و شکوفایی تفسیر، نقش مؤثر دارد و فهم مردم گذشته با فهم مردمی که از خلّاقیّت و بینش بیشتري برخوردار
. هستند یکسان نیست. ممکن است در طی قرون، فراز و نشیبهایی در این ( 1) بحار الانوار، ج 17 ، ص 213 ، شماره 18
. 2) کافی، ج 2، ص 599 )
. 3) نهج البلاغه، خطبه 198 )
. 4) صدوق، التوحید، باب 40 ، ص 283 ، حدیث شماره 2، بحار الانوار، ج 3، ص 263 ، شماره 21 )
ص: 457
دانش به وجود آمده باشد و اشتباهاتی به تفسیر راه یافته باشد، امّا روش تصحیح و کمالجویی همواره برگی زرّین در تحوّل و
پیشرفت تفسیر است که ضعفها را یکایک از بین میبرد و نور علم، زوایایی از حقایق قرآن را در طی اعصار و قرون روشن و
روشنتر میسازد.
لذا امام بدر الدین زرکشی (متوفاي 794 ) در اهمیّت و جایگاه استخراج معانی دقیق در تفسیر و مقدار وابستگی آن به گستره علوم،
هر که بهره او از دانشها فزونتر باشد سهم او در «1» ؛ کلّ من کان حظّه فی العلوم أوفر، کان نصیبه من علم القرآن أکثر » : میگوید
را بر همین معنا حمل میکند؛ چنانچه بدان « إنّ لکلّ آیۀ ظهرا و بطنا » و حدیث « فراگیري حقایق و معارف قرآنی بیشتر خواهد بود
اشاره شد.
نصّ قرآن در خلال » : شرقاوي، نویسنده معاصر مصري، درباره سیر تطوّر تفسیر و تعمیق و گسترش علوم و معارف قرآنی مینویسد
قرون و اعصار، با رشد علوم بشري مواجه بود و الهامی بود براي مفسّران تا از فرهنگ و بینش و معارف انسانی و علوم تجربی دوران
خود در تفسیر استفاده کنند. هر چه مفسّران دانش خود را به اسرار هستی و درون انسانها افزون میکردند، کشف آنان از اعماق
«2» .« نصّ قرآنی و جوانب آن بارورتر و ژرفتر میگردید
شهید صدر (متوفاي 1402 ) نیز یکی از کسانی است که رابطهاي میان تفسیر و معلومات و نیازهاي عصر برقرار میکند و بر گذر از
این روش، عامل رشد و نوآوري و گسترش اجتهاد است؛ » : تفسیر ترتیبی به تفسیر موضوعی تأکید میورزد و چنین استدلال میکند
زیرا بر خلاف روش پیشین و پیشینیان که در آن، کار تفسیر از یک آیه یا آیات چندي آغاز میشود، از متن زندگی و واقعیّات و
نیازهاي آن شروع میگردد.
در این صورت مفسّر، نظر و اندیشه خود را به یکی از موضوعات اعتقادي یا اجتماعی و مسائل دیگر انسانی معطوف میدارد و
اشکالات و راه حلهایی را که تجربه و فکر بشر تاکنون در خصوص آن عرضه کرده، مورد توجّه و مطالعه قرار میدهد؛ آنگاه
. تمامی آیات مرتبط با آن موضوع را ملاحظه میکند و درباره آنها ( 1) زرکشی، البرهان، ج 2، ص 25
. 2) الفکر الدینی فی مواجهۀ العصر، ص 45 . ر. ك: قرآن و تفسیر عصري، ص 56 )
ص: 458
میپرسد و پاسخ میگیرد. در نتیجه این نشستن در برابر قرآن، تنها تفسیر یک آیه نیست؛ بلکه گفتگو و پرسشگري و درخواست
.« پاسخ به نیازها و کمک جهت ادراك حقایق از مجموعه آنها به شکل موضوعی صورت میگیرد
ذلک القرآن فاستنطقوه و لن ینطق و لکن أخبرکم عنه: » : سپس کلام امیر مؤمنان علیه السّلام را در این خصوص میآورد که فرموده
قرآن کتاب خداست؛ از آن بخواهید تا سخن «1» ؛ ألا إنّ فیه علم ما یأتی و الحدیث عن الماضی و دواء دائکم و نظم ما بینکم
بگوید. البته خود سخن نمیگوید، ولی من شما را از آن خبر میدهم: بدانید که در قرآن، علم آینده و سخن از گذشته هست. درد
صفحه 303 از 392
.« شما را درمان است و راه سامان دادن کارتان در آن است
جالبترین تعبیر از نحوه « استنطاق » ملاحظه کنید که فرزند قرآن چگونه از قرآن سخن میگوید! تعبیر به » : شهید صدر میگوید
تفسیر موضوعی است. او با قرآن به گفتگو مینشیند؛ انبوه نیازهاي روز را در پیشگاه آن قرار میدهد و پاسخ سؤال و راه حلّ
قرآن نیز- طبق بیان حضرت- آگاهیهایی که در روند زمان مورد نیاز است، در اختیار .«2» « مشکل را از آن درخواست میکند
پویندگان قرار میدهد و از گذشته نیز خبر میدهد. دردها را درمان میکند و آشفتگیها را در هر زمان سامان میبخشد.
؛« یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَۀٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُديً وَ رَحْمَۀٌ لِلْمُؤْمِنِینَ » : قرآن نیز خود را چنین وصف میکند
خطاب به همگان- در حال و آینده- میگوید: این قرآن اندرزي است از جانب پروردگار؛ درمان آنچه در سینههایتان «3»
میجوشد است و هدایت و رحمتی است براي مؤمنان (کسانی که درباره قرآن این باور را دارند)؛ لذا قرآن، براي همیشه پاسخگوي
. نیازهاست و همواره با تحوّلات و دگرگونیهاي زندگی و بینش بشر سازگار است. ( 1) نهج البلاغه خطبه 158
. 2) محمد باقر صدر، المدرسۀ القرآنیه، ص 18 )
.57 : 3) یونس 10 )
ص: 459
مفهوم تفسیر عصري (روزآمد)
برخی بر این گمانند که منظور از عصري و روزآمد بودن تفسیر، تنها شیوه تازه اداي مطالب و رعایت حسن حال مخاطب است و
گونهاي تفسیر است که با زبان روز و هماهنگ با ادبیات و فرهنگ روز ارائه شود؛ ولی این نوع دگرگونی، تنها تغییر در ظاهر و
صورت تفسیر است؛ تنها الفاظ و تعابیر کهنه به تعابیر نو تبدیل شده و تفسیر، لباس مناسب عصر پوشیده است. البته در این صورت،
تفسیر در مطابقت با عصر، گام پیش نهاده است تا نسل جدید، از قرآن بهتر بهره ببرد و احساس ملال و خستگی نکند. اما تفسیر به
معناي واقعی کلمه، عصري نشده است. تفسیر عصري آن است که چهرهاي نو- متناسب با نیازهاي روز- از قرآن نمایانده شود و
حقیقتی جدید از پیام قرآن عرضه شود؛ زیرا اگر از نظر محتوا و تأمّل در معانی و تطبیق شرایط، حرکتی و دگرگونیاي انجام نشده
باشد، حقیقتا چنان تحوّلی انجام نگرفته و تفسیر به معناي واقعی نو نشده است.
گرچه آرایش ظاهري در تعبیرها و کلمات در جاي خود پسندیده و نیکوست، اما آنچه در تفسیر عصري مهمّ است، تبیین
دیدگاههاي قرآن نسبت به تحوّلات و دگرگونیهاي اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است. در این صورت است که نیازهاي عصر و
ارزشها و بایدها و نبایدهاي جامعه کنونی اسلامی در سایه بیانات قرآنی روشن میگردد؛ موضوعاتی چون آزادي، حق انتخاب،
جایگاه شورا در تشکیلات حکومتی، حقوق متقابل دولت و مردم، روابط فرد با جامعه، روابط افراد خانواده بر اساس فرهنگ جدید،
روابط بین الملل، روابط اقتصادي و فرهنگی و نظامی و برخورد با ملتها بویژه خارج از مذهب و دیگر مسائل انبوهی که امروزه در
جامعه دینی مطرح است و نظام اسلامی با آنها درگیر است.
مفسر لازم است- با رعایت ضوابط و اصول تفسیر- موضع و دیدگاه وحی را درباره یکایک مسائل مطرح شده، از لابهلاي قرآن
روشن کند؛ بدون آنکه چیزي را بر قرآن تحمیل کند یا دست به تأویل غیر منطقی بزند. در این صورت است که تفسیر، به گونهاي
شایسته، عصري و روزآمد خواهد بود.
باید گفت: نوگرایی در تفسیر، بدین معنا نیست که آنچه گذشتگان گفتهاند دور
ص: 460
ریخته شود و بنیادي نوین پایهگذاري گردد. چنین کاري نه شایسته است و نه ممکن. مفسران تازهنگر و نکته سنج، در تفسیر نیز
صفحه 304 از 392
مانند دیگر علوم و معارف بشري- که نوآوریها بر پایه و اساس افکار و اندیشههاي سلف بنیانگذاري شده است- نهایتا وفق شرایط
و نیازهاي روز، در توسعه و پیشرفت آن کوشیدهاند.
مفسران عصري ژرفنگر، با حفظ اندوختههاي علمی و آگاهی از شرایط اجتماعی، گام بر میدارند و در نهایت احتیاط و دقت،
جوانب مختلف تفسیر را- طبق ضوابط- بررسی میکنند. اینان، هیچگاه در برابر نوگرایی خویشتن را نمیبازند و در عین حال از
نیازهاي عصر هم غفلت نمیورزند و بر خلاف کسانی که راه افراط یا تفریط را میپیمایند شیوه اعتدال را در به وجود آوردن
تفسیر نوین، پیشه خود قرار میدهند.
امروزه گاه با تفاسیري روبرو میشویم که گویی چند قرن پیش نوشته شدهاند و چنان با جمود فکري و سطح نگري با قرآن برخورد
کردهاند که نه تنها نیازهاي روز را در نظر نگرفتهاند، بلکه بیشتر پیامهاي قرآن را که براي همه نسلها و همه دورانها در بر دارد،
نادیده گرفتهاند.
در مقابل، کسانی هستند که شدیدا مرعوب موج تبلیغات الحادي گشته و بیباکانه به تفسیر مادّيگرایانه آیات پرداختهاند و در
مقابل فشار شبهات، تاب نیاورده، خواستهاند هر گذاره غیبی یا پدیده غیر قابل تفسیر مادّي را با تأویلات غیر منطقی و خودسرانه
را انجام دادهاند. « تفسیر به رأي » توجیه کنند و با این کار، خود باختگی رسواکنندهاي از خود نشان داده و مصداق کامل
نمونههاي افراطی تفسیر عصري و روزآمد
برخی تحت تأثیر تهاجم فرهنگی غرب، شتابزده خواستهاند تا به گونهاي احکام دین و نظریات نوین را با هم سازگار کنند؛ در حالی
که ندانسته راه مداهنه (سازش کاري) را پیش گرفته و از دین مایه رفتهاند و چیزي جز سازش و نرمش حقیرانه از خود نشان
ندادهاند. اینان شعار بازتاب فرهنگ زمانه را سر داده، احکام به ظاهر شدید یا مخالف با نگرش جدید را بازتاب دوران قدیم و قابل
تغییر و تطبیق با
ص: 461
شرایط روز دانستهاند.
مثلا بسیاري از احکام کیفري اسلام که گمان میرود خشونتبارند و نیز در باب دیه، ارث، شهادت زن- که با شهادت مرد تفاوت
دارد- و دیگر احکام مشابه، مانند قوامیّت و برتري مرد، مسأله حجاب، ممنوعیت زن از قضاوت و دیگر مناصب ولایی و همچنین
مسأله نشوز و جواز تنبیه زن و بودن طلاق به دست مرد، همه اینها را معلول شرایط آن روز میدانند و معتقدند با دگرگون شدن
اوضاع اجتماعی، قابل تغییر وفق شرایط روز است.
در مسأله قوامیّت و برتري مرد گفتهاند: این، مرتبط به جنبههاي عاطفی و قدرت بدنی مرد نسبت به زن است که این صفت با
تربیتهاي مستمر قابل تعدیل است؛ لذا نمیتوان از این خصیصه مرد به عنوان یک فضیلت ذاتی یاد کرد. در گذشته بیشتر زنان در
خانه به سر میبردند و در محیطهاي علمی- فرهنگی راه نمییافتند و ارتباط چندانی با جوامع گوناگون نداشتند؛ نسبت به مردان
کمتر یا اصلا مطالعه نمیکردند؛ سفرهاي علمی و آموزشی نمیکردند و مسؤولیتهاي اجتماعی به آنان واگذار نمیشد؛ در نتیجه
تجربه و ممارست در آموزش و پرورش برایشان فراهم نبود و به این علل نسبت به مردان عقب میماندند.
میگویند: این امر به زنان اختصاص ندارد؛ کافی است این مقایسه در میان مردان هم انجام گیرد، که قطعا چنین نتیجهاي خواهد
داد. اگر پسري در خانه نگهداري شود، به او آموزش داده نشود، هیچ مسؤولیّت اجتماعی به او واگذار نشود و همیشه به او
سرکوفت بزنند، قطعا با پسري که بر عکس، تمام امکانات علمی و آموزشی و تجربه اجتماعی برایش فراهم شود، تفاوت میکند.
این نگرش در حالتی به وجود میآید که در محیط اجتماعی، اقتضاي ارتباط سالم فرهنگی در میان زنان و مردان فراهم باشد. در
صفحه 305 از 392
قوامیّت در هوش و استعداد و درك مطلب و فضیلت و رأي نیکو « قوّامون » این صورت است که مفسّر نمیتواند بپذیرد که منظور از
باشد و در عین حال قائل باشد که این تفاوت از ناحیه خداوند است. شاهد مدّعا این نکته است که خداوند درباره بنی اسرائیل و
کرده که مربوط به شرایط آن روز است و اگر برتري مردان بر « فضّل » یهود در چند مورد تعبیر به
ص: 462
زنان ذاتی و دائمی باشد، این تفضیل یهود بر سایر اقوام و ملّتها باید ذاتی و دائمی باشد؛ همانگونه که خود آنان به چنین چیزي
«1» . معتقدند
این گونه تحلیلها نسبت به مسائل اجتماعی- اعم از دینی و غیر دینی- به نظر میرسد قدري شتابزده، عجولانه، بدون دقّت لازم در
محتواي مطلب و با اعمال قیاس مع الفارق صورت گرفته است؛ زیرا مسأله قوامیّت مرد در خانواده مطرح است و این برتري، با
شایستگیهاي لازم در همین راستا مورد بحث است. ساختار هر یک از زن و مرد و تفاوتهاي موجود، ریشه در طبیعت دارد که با
آفرینش و فطرت هر یک آمیخته است و با ساختاري که دین براي خانواده ترسیم نموده سازگار، آنگاه وظایف محوّله به هر یک را
؛« ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ » ؛ طبق همان ترسیم، توزیع کرده است؛ لذا کاملا عادلانه است و هر گونه تحمیلی در کار نیست
.« در دین، بر شما سختی ننهاده است «2»
در جاي خود روشن کردیم که فطرت زن بر پایه عطوفت و مهرورزي بیدریغ نهاده شده که با وظایف مرتبط با پرورش کودك و
شؤون خانهداري متناسب است؛ ولی فطرت مرد بر اساس صلابت و مقاومت نهاده شده که متناسب با وظیفه حمایت همه جانبه از
«3» . خانواده و انفاق بیدریغ او در حق آنان است
اکنون میپرسیم: آیا آن رأفت فطري و این صلابت ذاتی، که تفاوت زن و مرد را نشان میدهد و ریشه در آفرینش دارد، تغییرپذیر
آیا زن امروز، عطوفت بیدریغ دیروز خود را نسبت به «4» !؟« لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ » است و با تربیت مستمر امکان تحوّل دارد، یا آنکه
فرزند و تحمّل مشقّت بارداري و مسؤولیّت پرورش کودك- با آن همه سختیها و دشواریها- از دست داده و متحوّل گشته است یا
مرد، آن حالت صلابت و مقاومت و احساس حمایت از خانواده را رها کرده است!؟ ( 1) ر. ك: قرآن و تفسیر عصري، ص 159 و
. ج 3، ص 160 و 161 ،« من وحی القرآن » 160 ، در تبیین سخن سید محمد حسین فضل اللّه، در کتاب
.78 : 2) حج 22 )
3) تفصیل این سخن در جلد هفتم التمهید تحت عنوان ردّ شبهات بر قرآن آورده شده است. )
.30 : 4) روم 30 )
ص: 463
اکنون عمده اشکال وارد بر این گونه تحلیلها و نقدهاي ناروا آن است که موضوع بحث را فراتر از آنچه مورد نظر آیه بوده است
مطرح کرده و بحث خانواده را به کل جامعه کشانده است. ترسیمی که دین از خانواده دارد و بر پایهاي که تعیین تکلیف میکند،
تحوّلپذیر نیست؛ لذا قیاس این مسأله بر پسر یا دختري که بر خلاف مألوف پرورش یابد، تنها در رابطه با جامعه بزرگ است نه
محیط خانواده و همچنین تفضیل بنی اسرائیل در آن هنگام، تنها به جهت گزینش انبیا از میان ایشان بوده که نسبت به اقوام همجوار
که اعتباري بیش نیست و هرگز به معناي برتري ذاتی نبوده است؛ لذا نه فقط قیاس مع الفارق بلکه یک مغالطه است.
نوشته است « تشریع قوانین مصري و رابطه آن با فقه اسلامی » یکی از همین خودباختگان فرهنگ غربی در مصر، مقالهاي با عنوان
که بخوبی، ناتوانی او را در مقابله با تهاجم فرهنگی غرب میرساند و تا توانسته از اسلام مایه گذارده است.
حاوي مطالبی بود که موجب گردید «1» ، مقالهاي را با این عنوان در مجله سیاسی هفتگی خواندم » : این نویسنده چنین میگوید
اندیشههاي درونیم را برانگیزد و آنچه را که در صدد افشاي آن نبودم، به جهت نبود زمینه پذیرش، در صدد ابراز آن برایم؛ زیرا
صفحه 306 از 392
.« صاحب این مقاله، باب اجتهاد را گشود و براي دیگران سرلوحه گردید تا نظریات خود را ابراز دارند
آیا » : میگوید « زانی » و « سارق » آنگاه بیپروا، آراء شاذّ و بیمبناي خود را پیرامون احکام جزایی قرآن بیان میدارد؛ از جمله درباره
یا بَنِی » تجدید نظر نمود و امر وارد در آیه را، استحبابی گرفت نه إلزامی؟ همان گونه که در آیه « جلد » و « قطع » نمیتوان در حکم
براي استحباب است نه لزوم؟ آیا نمیتوان امروزه عقوبتهاي «2» « آدَمَ خُ ذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا
در همین راستا، سخنی از رهبر کودتاي سال «3» ؟« دیگري- متناسب با فرهنگ روز- در نظر گرفت که هدف آیه را نیز تأمین کند
1973 م درج گردیده است. ، 1958 م/ 1337 ش علیه سلطنت ( 1) این مقاله در مجله سیاسی هفتگی، سال ششم، شماره 5
.« اي فرزندان آدم، [لباس زینت خود را در هر نمازي برگیرید و بخورید و بیاشامید و [لی زیادهروي نکنید » (2)
.31 : اعراف 7
. 3) ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 528 و 529 )
ص: 464
حاکم در عراق به یاد دارم که کاملا با فقاهت این بینوایان خودباخته همخوانی دارد.
وي براي لغو قانون ارث زن- که نصف ارث مرد است- در یک سخنرانی گفت:
آغاز کرده است: « توصیه و سفارش » خداوند در قرآن، این مطلب را با عنوان »
و به کار بستن این سفارش الزامی نیست و با دورانهاي پیش سازگار بوده «1» « یُوصِ یکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ »
رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزاتِ » !« است؛ که امروزه- با در نظر گرفتن تمدّن پیشرفته- رعایت این توصیه ضرورتی ندارد؛ بلکه مضرّ است
«2» .« الشَّیاطِینِ وَ أَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَنْ یَحْضُرُونِ
شگفت آنکه برخی از فقهاي معاصر، با دیدي مشابه با دید نوگرایان متأخر به مسائل یاد شده نگریسته و با تحلیلی ناسازگار با مبانی
فقاهت، به نقد و بررسی آنها پرداخته و احکام مربوط را قابل تجدید نظر با وضع امروز دانستهاند. یکی از اینان- در میزگردي که با
بحث شهادت زنان با » : چنین گفت «3» - حضور علما، اساتید دانشگاه و دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران برگزار شد
توجه به فعّالیّت و مشارکت گسترده آنان در جامعه امروز، جاي تجدید نظر دارد ... چون زنان در صدر اسلام در فعالیّتهاي
اجتماعی مشارکت چندانی نداشتند، حرف و قول آنان کمتر مورد توجّه بود و به دلیل فراموشکاري یا اشتباه در شهادت و ایجاد
ایشان با اشاره به احکام حقیقیّه- که تغییر .« اختلال در حکم، نیاز به شهادت یک نفر زن دیگر براي تأیید شهادت نفر اول بود
شهادت زنان از احکام خارجیّه است و با » : ناپذیرند- و احکام خارجیّه- که با توجّه به موقعیّت و شرایط، تغییرپذیرند- تصریح کرد
.« توجّه به زمان حال و مشارکت گسترده زنان در امور جامعه، قابل تجدید نظر است
این استدلال درست نیست که چون زنان احساساتی هستند نمیتوانند قاضی باشند. احساساتی » : در خصوص قضاوت زنان نیز گفت
خداوند به شما » ( بودن یا نبودن از رفتارهاي مطلق یک جنسیت نیست؛ لذا نظر عدّهاي از فقها بر این است که زنی که احساساتی ( 1
.11 : نساء 4 .« درباره فرزندانتان سفارش میکند که سهم پسر، چون سهم دو دختر است
.« پروردگارا! از وسوسههاي شیطانها به تو پناه میبرم؛ و پروردگارا! از اینکه [آنها] به پیش من حاضر شوند به تو پناه میبرم » (2)
. 97 و 98 : مؤمنون 23
. 29 جمادي الثانی 1421 / 3) در تاریخ 7 مهرماه 1379 )
ص: 465
به زنان نسبت داده شده درست « نهج البلاغه » نباشد و عالم، عادل و باتقوا باشد، میتواند قضاوت کند ... برخی از صفاتی که در
نیست و ما نمیتوانیم بگوییم هر آنچه در نهج البلاغه آمده سخن علی علیه السّلام است ... برخی از احادیث نهج البلاغه مانند
صفحه 307 از 392
.« برابري شهادت دو زن با شهادت یک مرد، با شخصیّت علی علیه السّلام منافات دارد
دیگري به بهانه آنکه دلایل تنصیف دیه زن، ضعیف و مرجع آن، اطلاق روایات است، قائل به مساوات دیه زن و مرد شده است.
سومی در شرط اجتهاد در قاضی تشکیک کرده، مقبوله عمر بن حنظله را نسبت به شرایط مشابه عصر صدور (دوران عدم بسط ید)
تلقّی کرده است. و از این قبیل فقهاي نوگرا که در این عصر بوفور یافت میشوند، تحت تأثیر شرایط روز قرار گرفته و به دلیل عدم
توان در ارائه نظر اصیل اسلام و شایستگی اجراي آن در هر زمان، به چنین افراطکاریهایی کشانده شدهاند.
در اینجا این نکته قابل ذکر است که احکام شرع- از نظر مصالح لحاظ شده در آنها- دو گونهاند: نخست آنکه مصلحت ملحوظه
همیشگی است و براي همیشه قابل پیشبینی است؛ لذا احکام مترتب بر چنین مصالحی همیشگی و غیر قابل تغییر تلقّی میشود.
دیگر آنکه مصلحت ملحوظه موقّت و محدود به شرایط موجود است، که با تغییر شرایط، احکام مترتب بر آن قابل تغییر میباشد؛ از
این رو، احکام شریعت به دو دسته ثابت و متغیّر، تقسیم میشود.
« حلال محمّد حلال أبدا إلی یوم القیامۀ، و حرامه حرام أبدا إلی یوم القیامۀ » : احکام از قسم نخست همان است که در حدیث آمده
و این گونه احکام، تشریعات اساسی اسلام را تشکیل میدهد و تحت هیچ شرایطی- جز موارد اضطرار- قابل تغییر نیست و «1»
بیشتر احکام اسلامی و تمامی احکام وارد در قرآن، این چنین حالتی دارند و هیچگونه تجدید نظري در آنها امکانپذیر نیست.
ولی احکام از قسم دوم، احکامی است که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله طبق شرایط و مصالح روز تشریع نموده است و به آنها
. احکام حکومتی میگویند و با تغییر شرایط، قابل تغییر است. ( 1) کافی، ج 1، ص 58 ، شماره 19
ص: 466
تشخیص نوعیّت احکام صادره از مقام شریعت، که آیا تشریع دائمی است یا حکم حکومتی، با نظر فقهاي شایسته و آزموده است و
«1» . در صورت شکّ، اصل، ابدیت است چنانچه شهید اول فرموده
لذا میبینیم که این آقایان، بدون توجه به مراتب یاد شده، بیگدار به «2» ؛ آوردهایم « ولایت تشریعی » تفصیل این مطلب را در مسأله
آب زدهاند. و العصمۀ للّه
شیوههاي مختلف تفسیر عصري
اشاره
حرکت و همگام بودن تفسیر با زمان موجب شد تا متناسب با تنوّع دگرگونیها، تفسیر نیز متنوّع و گوناگون گردد؛ چنانکه میتوان
شیوههاي تفسیري عصر جدید را به چهار دسته تقسیم نمود:
1. شیوه علمی؛ که با تأثّر از کشفیّات جدید علمی پدید آمد و تفسیر را در حوزههاي علوم مورد بررسی و تحقیق قرار داد.
2. شیوه ادبی- اجتماعی؛ که متأثّر از ادبیّات معاصر و با توجه به نیازهاي اجتماعی روز صورت گرفت.
3. شیوه سیاسی انحرافی؛ که بر اثر تشعّبات حزبی و گروهبندیهاي سیاسی پدید آمده در جوامع اسلامی، به وقوع پیوست.
4. شیوه عقلی افراطی؛ که بر اثر خودباختگی در مقابل تمدّن معاصر و با گرایشهاي الحادي- که میراث نهضت علمی قرن نوزده
است- به وجود آمد و سعی بر آن شد تا آیات قرآن، طبق نظریات علمی جدید تفسیر یا تأویل شود و بیشتر صبغه تحمیل را دارد تا
تفسیر.
دو شیوه نخست به دنبال بیداري نسل جدید و بینش نوگرایانه- با پایبند بودن به مبانی اسلام- پدید آمد و رفته رفته شکوفا گردید؛
ولی شیوه افراطی علمی پس از مدتی رو به افول نهاد. این شیوه، از اوّل هم چندان پایه استواري نداشت؛ جز در بخش اندکی از
صفحه 308 از 392
آیات قرآن که با پدیدههاي کونی رابطه مستقیم دارد.
. ولی شیوه ادبی- اجتماعی، از همان روز نخست پدید آمدن، با پایهاي استوار و ( 1) القواعد و الفوائد، ج 1، ص 211 ، قاعده 61
آوردهایم، رجوع شود. « ولایت فقیه » 2) در پیوست کتاب )
ص: 467
با روند زمان، هر چه بیشتر شکوفا گردید. اساسا قرآن به مسائل اجتماعی- با زبانی ادبی و رسا- بیشتر پرداخته و ساختار یک جامعه
سالم و سعادتمند را در نظر دارد.
بیشترین آیات الأحکام آن بدین سو توجّه دارد تا احکام عبادي و معاملی؛ چیزي که مفسران گذشته کمتر بدان توجّه کرده و در
این عهد بیشترین توجّه به آن معطوف گشته است.
امّا شیوه سیاسی انحرافی، چیز قابل توجهی در این باره نوشته نشده است؛ جز پارهاي نوشتههاي بیپایه و حاوي تأویلات غیر منطقی
که به دست گروهکهاي انحرافی به وجود آمده است. آنان بیشتر به سراغ آیات متشابهه رفتهاند تا بتوان از این رهگذر، افکار
.« ناگفته رسوایند » ؛ عمومی را مشوّش و چهره دین را مشوّه سازند و چندان ارزشی هم ندارند تا درباره آنها بحث شود
عمده، شیوه عقلی افراطی است که از روي خودباختگی و گرایشهاي الحادي پدید آمده است و کسانی که در این راه گام نهادهاند
به منظور جلب رضایت بیگانگان و نزدیک ساختن خود به آنان، تا توانستهاند از دین مایه رفتهاند. لذا کوشیدهاند تا مسائل اسلامی
را واژگون جلوه دهند و به گمان خود چنانکه بیگانگان میپسندند تفسیر و تأویل برند.
اینک نظري به شیوههاي یاد شده، تا آنجا که فضاي بحث ایجاب میکند میافکنیم:
الف) تفسیر به شیوه علمی
اشاره
هدف این شیوه تفسیري آن است که نشان دهد قرآن- که سخن حقّ است- حاوي اشاراتی است گذرا بر بسیاري از اسرار طبیعت
که علم، بتازگی آن را کشف کرده یا در آستانه کشف آن است. روشنفکرانی که در کنار قرآن، به علوم جدید هم توجّه داشتهاند،
به این سو روي آوردهاند تا روشن کنند دین با علم هماهنگ است و این سخن حق از کسی است که به اسرار جهان طبیعت آگاه
بگو: قرآن را کسی فرو فرستاده ( 1) فرقان «1» ؛« قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِي یَعْلَمُ السِّرَّ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ » است؛ زیرا خود آفریننده آن است
.6 :25
ص: 468
بنابراین، روشنفکران دانشمند و معتقد کوشیدهاند این حقیقت را براي همه روشن ؛« که از اسرار نهان آسمانها و زمین آگاه است
کنند و بدین طریق یکی از وجوه اعجاز قرآن را اثبات کنند و رمز بقا و جاودانگی این کتاب الهی را نشان دهند.
در این زمینه- چه به صورت مقاله و چه به صورت کتاب- نوشتههاي فراوانی پدید آمده است که به مهمترین آنها- که پیشگامان
این مرحله محسوب میشوند- اشاره میکنیم:
1. کشف الأسرار النورانیّه
صفحه 309 از 392
نوشته دکتر « کشف الأسرار النورانیّۀ القرآنیّۀ فیما یتعلّق بالأجرام السماویّۀ و الأرضیّۀ و الحیوانات و النباتات و الجواهر المعدنیّه » کتاب
محمد احمد اسکندرانی از رجال قرن سیزدهم هجري است. وي پزشکی حاذق و روانشناسی ماهر بود و با انگیزه دینی خروشان،
تصمیم گرفت به دفع شبهات بیگانگان علیه دین و قرآن بپردازد و در این راه علاقه فراوانی از خود نشان داد و کوشش بسیار نمود.
او به فراگیري رشتههاي مختلف علوم جدید که در آن روزگار رونق داشت، از قبیل طب، صنعت، علوم طبیعی، ریاضی،
زمینشناسی و زیستشناسی علاقه فراوانی داشت و در کسب آنها بسیار کوشید و با دانش فراوانی که از این رهگذر آموخت
کوشش کرد تا اثبات نماید میان علم و دین همبستگی وجود دارد و هیچگونه ناسازگاري بین آنها نیست. وحی و عقل نه تنها از
یکدیگر جدا نیستند؛ بلکه هر یک مکمّل و مؤیّد دیگري است. اسکندرانی، در سال 1306 در گذشت.
این کتاب از نخستین کتابهایی است که در این زمینه نگارش یافته است. کتابی است پر حجم که در سه مجلد به چاپ رسیده است.
البته شامل همه آیات قرآن نمیشود و در آن، تنها به آیاتی پرداخته شده که با هدف نویسنده همسوست. در مجلد اول درباره
حیات و آفرینش انسان و حیوان در زمین، در مجلد دوم درباره اجرام آسمانی و پدیدههاي طبیعی آسمان و زمین و در مجلد سوم
پس از پشت سر انداختن » : درباره گیاهان و معادن و اندوختههاي طبیعت سخن میگوید. خود در مقدمه کتابش چنین مینویسد
دوران کودکی و رسیدن به سنّ جوانی، شوق و
ص: 469
رغبت فراوانی به فراگیري دانش پزشکی در خود احساس کردم و در این راه کوشیدم و سالیانی- در حدّ توان- به یادگیري آن
پرداختم؛ سپس در دمشق اقامت گزیده، به درمان بیماران شتافتم. تا اینکه در سال 1290 در نشستی علمی که پزشکان مسیحی نیز
در آن حضور داشتند، سخن از تکوین و پیدایش ذغال سنگ به میان آمد و از اینکه آیا در کتب عهدین (تورات و انجیل) اشارهاي
به آن شده یا نه، بحث شد و سرانجام به پاسخ منفی رسیدند. سپس رو به من کردند و از من- به عنوان یک دانشمند اسلامی-
پرسیدند: آیا در قرآن به این موضوع اشاره شده است؟ من، به اندازه توانایی علمی خود مطالبی گفتم. پس از آن به سراغ کتب
تفسیر رفتم و در سخن مفسران بزرگ اندیشیدم و در نوشتههاي تفسیري و کتب طب کاوش نمودم ... و در نتیجه به آنچه در پیش
.«... رو دارید دست یافتم
این کتاب در نوع خود، اثر جالبی است و بر اقوال و آراء علماي گذشته و حال تکیه دارد. مؤلف آن، در حدّ امکان تلاش و جدّیّت
فراوانی نموده است. خداوند او را پاداش نیکو دهد.
پس از وي کتابها و رسالههاي فراوانی در این زمینه به رشته تحریر در آمد و گروهی از متخصّصان رشتههاي مختلف علوم طبیعی و
ریاضی که به مبانی اسلام و تعالیم قرآن معتقد بودند، عنایت خاصّی در این راه از خود نشان دادند و هر یک در حدّ وسع و توانایی
علمی خود کوشیدند تا گوشهاي از دلایل اعجاز علمی قرآن را بیان کنند.
2. طبائع الإستبداد و مصارع الإستعباد
نوشته استاد عبد الرحمان کواکبی (متوفاي 1320 ) معروف به سید فراتی یکی از اصلاح طلبان جهانگرد است. وي هنگام اقامت در
مصر- در سال 1318 مقالاتی در زمینه سازش علم و دین در روزنامهها نوشت؛ سپس بر آنها افزود و کتابی مستقل گرد آورد. در
یاد میکند و « شمس العلوم و کنز الحکم » این کتاب، با همین گرایش، آیاتی از قرآن را تفسیر نموده است. وي از قرآن با عنوان
علت آنکه علماي سلف از بیان محتواي علمی قرآن خودداري میکردند، بیم از جمودگرایان » : میگوید
ص: 470
صفحه 310 از 392
بیدانش بود تا مورد تکفیر و توهین آنان قرار نگیرند؛ در حالی که این جنبه از قرآن یکی از مهمترین جوانب اعجاز قرآن است و
اگر دانشمندان اسلامی از روز نخست، آزادانه در این وادي گام مینهادند، هر آینه میدیدند قرآن، حاوي مکنونات و اسرار علمی
فراوان است که هر یک دلیلی روشن بر اعجاز این سخن الهی است و نیز ثابت میشد که قرآن چگونه با پیشرفت زمان و گسترش
دانش همگام و همساز است. از این گذشته میدیدند که قرآن پیش از این، به آنچه امروز به نام علم کشف شده، اشاره کرده است؛
مثلا دانشمندان جدید، هسته نخست آفرینش جهان را کشف کرده و با نام اثیر (اتر که همان سدیم است) از آن یاد کردهاند که
همچنین کشف «1» .« ثُمَّ اسْتَوي إِلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ » : چیزي جز گاز فشرده نیست و در قرآن به صراحت از آن یاد شده است
«2» .« وَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ » : کردهاند که تمامی موجودات در حرکت دائمند و در قرآن آمده است
أَنَّ » : درباره منظومه شمسی که [در دانش جدید ثابت کردهاند] تودهاي به هم پیوسته بوده، سپس از هم جدا گشتهاند قرآن میگوید
«3» .« السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما
وَ کُلُّ شَیْءٍ » : درباره مواد ترکیبی طبیعت که اختلاف آنها بر اثر اختلاف در نسبت عناصر موجود در آنهاست، قرآن چنین میگوید
«4» .« عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ
در این کتاب از این قبیل مطالب که برخی پذیرفتنیاند و برخی نه، بسیار یافت میشود. البته کوشش مؤلّف در حدّ توان و درك
وي ستودنی است.
3. الهیأة و الإسلام
شهرت یافت. او رسالهاي در علم هیأت و « نابغه عراق » تألیف علّامه زمان سید هبۀ الدین شهرستانی (متوفاي 1386 ) که با عنوان
: کیهانشناسی بر طبق آنچه در قرآن و حدیث آمده است تألیف کرد که در آن از نظریات دانشمندان پیشین و هیأت ( 1) فصلت 41
.11
.40 : یس 36 .« و هر کدام در سپهري شناورند » (2)
.30 : انبیاء 21 .« که آسمانها و زمین به هم پیوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختیم » (3)
.8 : رعد 13 .« و هر چیزي نزد او اندازه معینی دارد » (4)
ص: 471
بطلمیوسی و نیز نظریات کیهان شناسان جدید سخن گفته و میزان مطابقت آن را با اشارات به کار رفته در قرآن و حدیث مقایسه
کرده و در این راه تا حدود زیادي موفّق بوده است. این کتاب، به همین علت بسرعت انتشار یافت و مورد استقبال همگان قرار
گرفت. تألیف آن در سال 1327 پایان یافت و در سال 1328 به چاپ رسید و به زبانهاي مختلف از جمله فارسی و اردو ترجمه شد؛
که در سال 1329 در لاهور به چاپ رسید و نیز ترجمه سید احمد چین و « البدر التمام » از جمله ترجمه سید محمد هارون، به نام
ترجمههاي دیگر که از اهمیّت و اقبال عموم حکایت دارد. جزاه اللّه عن الإسلام خیرا.
4. بصائر جغرافیّه
نوشته استاد رشید رشدي بغدادي که در سال 1951 م پایان یافت و همان سال در بغداد به چاپ رسید. وي از پدیدههاي کونی و
پهناي عرصه گیتی سخن رانده و دلالت آنها را بر نظم حاکم بر جهان و در پی آن، حکمت صانع متعال روشن ساخته است. وي در
صفحه 311 از 392
مقدمه، از عقب ماندگی جامعه اسلامی و چیره شدن استعمار بر مسلمانان، بر اثر ناتوانی علمی و رزمی آنان سخن گفته است؛ سپس
به سازش میان علم و دین اشاره کرده و بر وفق آن، از پدیدههاي طبیعت که هر یک آیتی است بر عظمت خالق، بحث کرده و در
تأیید آن، شواهدي از کتاب و سنت آورده است. در بخش دوم کتاب، تنها از رهنمودهاي قرآنی مرتبط با پدیدههاي کیهانی
گفتگو کرده و آن را دلیل روشنی بر اعجاز این کتاب جاوید آسمانی گرفته است. وي درباره شکل زمین و تأثیر کوهها و زبانههاي
دریایی و اختلاف مواضع طلوع و غروب و فشار هوا و مسأله رجع و صدع و نیروي جاذبه و مسائل دیگري را که در قرآن از آنها
سخن رفته، بخوبی شرح و بسط داده است؛ که بر گستردگی علم و قدرت استنباط وي در مسائل مربوط به دین و دانش دلالت دارد
خداوند او را جزاي خیر دهد. «1» . و انصافا کتاب ارزشمندي است که من همواره از آن بهره بردهام
استاد عبد اللّه پاشا فکري نیز در این زمینه، کتابی دارد که در آن پدیدههاي کیهانی ( 1) نمونههایی از آن در جلد ششم التمهید
آمده است.
ص: 472
را با آنچه در نصوص شرعی آمده مقایسه کرده است. این کتاب در سال 1315 در قاهره به چاپ رسیده است.
5. مع اللّه فی السماء
نوشته دکتر احمد زکی نویسنده معاصر مصري. این کتاب، دقیقترین کتاب در زمینه کیهانشناسی و رابطه آن با خداشناسی است.
نویسنده در آن، مسائل عمیق کیهانی را مطرح کرده به گونهاي که عظمت خالق نموده شود، بخوبی سخن گفته است و گمان
میکنم در این راه، گوي سبقت را از دیگران ربوده است. از او بهره فراوان بردهام.
6. اللّه و الکون
نوشته دکتر محمد جمال الدین الفندي مصري. این رساله در یک مقدمه و چهار بخش تنظیم شده است؛ بخش اول داراي چهار
باب است که در آن، از ارزش و تاریخ علوم در جهان اسلام سخن گفته است. در بخش دوم که شانزده باب دارد، به تفصیل از
پدیدههاي کیهانی بحث کرده است. در بخش سوم از انسان سخن گفته و در بخش چهارم (بخش پایانی) نظریات قرآن را در
خصوص مسائل طبیعت و حیات مطرح ساخته است. این کتاب، نوشته باارزشی است و در سال 1976 م به چاپ رسیده است.
7. العلم یدعو للإیمان
نوشته استاد کریسی موریسون، ترجمه استاد محمود صالح فلکی و با مقدمه دکتر احمد زکی در زمینه سازش علم و دین است.
بویژه مترجم در مقدمه گستردهاي که بر آن نگاشته، این مطلب را بخوبی روشن کرده است. در مجموع، کتاب باارزشی است. چاپ
اول آن در سال 1954 م و چاپ پنجم در سال 1965 م با همکاري مؤسّسه فرانکلین در قاهره و نیویورك انجام گرفته است.
ص: 473
8. قرآن و طبیعت
صفحه 312 از 392
نوشته دکتر « قرآن و علوم طبیعت » یکی از کتب سودمند و قوي بنیادي که در زمینه رابطه قرآن و علوم نوشته شده است، کتاب
مهدي گلشنی- دکتراي فیزیک- است. او دلباخته معارف اسلامی اصیل است. پیشرفت او در این زمینه موجب شده تا در کنار
سمت استادي فیزیک در دانشگاه صنعتی شریف، ریاست پژوهشگاه علوم انسانی کل کشور به وي سپرده شود. کتاب وي در این
زمینه از بهترین کتابهاي معاصر شناخته شده است. وي کتابش را در چهار فصل نوشته که در اصل، حاصل از چهار مقاله وي است
که بدوا براي عرضه در برخی کنفرانسهاي بین المللی تهیه شده بودند و همگی در مجلّات داخلی یا خارجی چاپ شدهاند. فصل
مشترك آنها این است که تماما مربوط به قرآن و علوم طبیعت هستند.
در فصل اول، تلقّی اسلام از دانش مطرح است. هدف نویسنده در آن این بوده که نشان دهد توصیه اسلام براي کسب دانش
منحصر به معارف خاصّ شریعت نیست؛ بلکه شامل همه دانشهایی است که وسیله نزدیکی به خدا میشود؛ چون تمام دانشها، اعم از
علوم طبیعی و علوم شرعی، همه وسایل قرب به خدا هستند و تا وقتی این نقش را ایفا میکنند اهمّیت دارند.
در فصل دوم، تلاش شده که دلایل اهمّیت علوم طبیعی از دیدگاه اسلام روشن شود. بر دو دلیل عمده متکی است: نقشی که این
علوم در شناخت خداوند ایفا میکنند و نقشی که در استقلال و اعتلاي امّت اسلامی دارند.
در فصل سوم، به پدیدههاي طبیعی در قرآن اشاره شده است.
در فصل آخر، مسأله شناخت طبیعت از دیدگاه قرآن مطرح شده است.
مؤلف محترم در این چهار فصل، مباحث را به گونهاي شایسته مطرح کرده و بخوبی از عهده آن بر آمده است و از این راه خدمتی
قابل تقدیر به دین و قرآن کرده است. جزاه اللّه خیرا.
ص: 474
9. کتابهاي الطب و القرآن
الاسلام و الطب » نوشته شده که هر یک در حدّ خود قابل اعتنا است؛ از جمله کتاب « الطب و القرآن » کتابهاي متعددي تحت عنوان
نوشته دکتر عبد العزیز اسماعیل که از پزشکان بنام دیار مصر است. او این مباحث را با انتشار مقالاتی در مجله الأزهر آغاز « الحدیث
کرد و سپس در سال 1357 آن را به صورت کتابی مستقل به چاپ رساند.
قرآن، کتاب طب یا هندسه یا کیهانشناسی نیست؛ تنها گاه به اسرار طبیعت که به این علوم باز میگردد اشاره » : وي میگوید
و تأکید میکند که علم، مفهوم برخی از « میکند ... فهم دقیق بسیاري از آیات قرآن، بدون دستیابی به علوم جدید، ممکن نیست
آیات را روشن میکند و در آینده- و همواره- از چهره بسیاري از آیات پرده بر میدارد.
با این روند تفسیر علمی، میتوان گفت: در آینده دانشمندان مادّيگرا نزدیکترین » : ولی در این خصوص مبالغه میورزد و میگوید
.« مردم به دین خواهند بود
این، گونهاي بدبینی به سلف صالح، از جمله صحابه پیامبر است. آنان، چنانکه شایسته است مفاهیم قرآنی را به » : ذهبی میگوید
طور کامل درك نکردهاند؛ زیرا از علوم جدید بیخبر بودهاند. از این گذشته، در این کتاب مطالبی یافت میشود که پذیرفتنی
الحیاة تحت ضوء القرآن؛ » مطلبی تحت عنوان «1» « وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ » نیست؛ مثلا در ذیل آیه
آورده است. میگوید: معناي آیه آن است که از نظر ارزش غذایی، انواع گوشت و ماهی و لبنیّات، بهتر از « زندگی در پرتو قرآن
سبزیها و گندم و ذرّت است. سپس به شرح عناصر اولیه موادّ غذایی یاد شده میپردازد و نشان میدهد که بیشترین مواد غذایی در
صفحه 313 از 392
گوشت و لبنیات است و در پایان میافزاید: این، نتیجهاي است که قرآن، آن را به طور فشرده گفته است ولی تا چند سال أخیر
.« کسی به آن پی نبرده بود
: 1) بقره 2 ) «2» .« از این گونه مطالب که نمیتوان باور کرد مراد خداوند باشد، در این کتاب فراوان یافت میشود » : ذهبی میگوید
.22
.502 - 2) التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 504 )
ص: 475
در همین زمینه هست؛ رساله دکترایی که با اشتراك دکتر عبد الحمید دیاب و « مع الطب فی القرآن الکریم » کتاب دیگري به نام
دکتر احمد قرقوز تألیف شده و دکتر محمود ناظم نسیمی، استاد راهنما، بر آن مقدمهاي نگاشته است و مؤسسه علوم القرآن دمشق،
آن را به چاپ رسانده و مجددا در ایران (در قم) به چاپ رسیده است.
در دوران تحصیل هرگز گمان نمیکردیم که قرآن در اعجاز علمی در ابعاد مختلف پزشکی گوي » : در پیشگفتار رساله آمده است
سبقت را ربوده است؛ از جنین شناسی گرفته تا تشریح اعضا و انگلها و میکروبها و در نهایت، بیماریهاي تناسلی گوناگون؛ و تا چه
اندازه براي ما تعجّبآور و شگفتانگیز بود وقتی که دیدیم قرآن، به أهمّ مسائل پیچیده و مشکل علوم جدید پرداخته و موجب
خیره شدن متخصصان گردیده است؛ مانند مسأله آغاز آفرینش انسان و جریانات تمایز اعضاي جنین و طی کردن مراحل تکاملی
خود. آنچه در خاطره ما تحقق مییافت، پس از مشاهده هماهنگی بین آموزههاي طب و آیات قرآنی، همان اعتراف به عظمت
آفرینش و پی بردن به وجود خداوند خالق و مبدع و قدرت مطلقه پروردگار متعال است. دستوراتی که اسلام براي تأمین سلامتی
بدن به روشهاي مختلف صادر فرموده، شدیدا اعجابانگیز است. لذا ما را وا داشت تا در این زمینه، در حدّ توان، نوشتهاي ارائه
.« کنیم و این نوشتار ثمره به دست آمده از درگاه قرآن و گلخانه دانشگاه پزشکی ماست. باشد که براي دیگران آموزنده باشد
این کتاب در پنج بخش تنظیم شده است: بخش اول، گلهاي برگرفته شده از اعجاز علمی پزشکی قرآن است؛ بخش دوم آفرینش
انسان از دیدگاه قرآن؛ بخش سوم، برخی از قوانین حاکم بر زندگی که در قرآن بدان اشاره شده؛ بخش چهارم، پیشگیري از
بیماریها از نظر قرآن است که بیشترین بحث را در این کتاب تشکیل میدهد؛ و بخش پنجم، درباره درمان از دیدگاه قرآن است.
این کتاب در تمامی این زمینهها، بخوبی از عهده بر آمده و مطالب سودمند و باارزشی ارائه کرده است.
نوشته دکتر صادق عبد الرضا دستگیر، دانشور معاصر که از پزشکان حاذق و با تجربه و « القرآن و الطب الحدیث » همچنین کتاب
علاقهمند به مبانی اسلام و تعالیم
ص: 476
عالیه قرآن به شمار میرود. تا آنجا که او را- از نزدیک- میشناسم، علاقه مفرطی به علوم قرآنی و مطالعه درباره مسائل اساسی
اسلام دارد و پیوسته در این راه میکوشد و در این راه، تاکنون موفّق بوده است. کتاب وي در این زمینه از بهترینها به شمار میرود
و در هشت بخش نوشته است: بخش اول، در بهداشت روانی؛ دوم، تغذیه بهداشتی؛ بخش سوم، بیماریهاي زنان و زایمان؛ بخش
چهارم، کالبد شکافی؛ بخش پنجم، بهداشت محیط؛ بخش ششم، راهنماییهاي بهداشتی؛ بخش هفتم، جنینشناسی و بخش هشتم،
طب در کنار قانون. او در این هشت بخش به مسائل اساسی و- بیشتر- نوظهور پزشکی که در قرآن به آن اشاره شده پرداخته و با
دقّت و ظرافت کامل از عهده بحث بر آمده است. در این زمینه با ایمانی راسخ بویژه اخلاصی که به خاندان رسالت دارد، قدم
چنین بهره گرفته که « ثقلین » برداشته و در پرتو ارشادات حکیمانه اهل بیت عصمت، به حقایق والایی دست یافته است و از حدیث
لازم است براي فهم حقایق شریعت، به دامن پر مهر این خانواده پناه برد- با این باور که در احادیث اهل بیت، در کنار قرآن، میراث
جاوید اسلام را میتوان یافت- و آن را نعمتی بزرگ از جانب خداوند بر شمرده است. کتاب او، کتابی با ارزش و پرمحتواست و
صفحه 314 از 392
اساسی محکم و استوار دارد. جزاه اللّه خیرا عن الاسلام و القرآن. این کتاب در سال 1411 ق/ 1991 م در بیروت با تیراژي بالا به
چاپ رسیده است.
در این زمینه رسالهها و کتابهاي سودمند و فراوانی نوشته شده است که شمارش آنها از حوصله این کتاب بیرون است. و ما به همین
اندازه- به عنوان نمونه- بسنده میکنیم. ملاحظه شد که این گونه نوشتارها تنها بخشی از آیات را با گرایش علمی تخصّصی خود
تفسیر کردهاند. اما تفسیري فراگیر با این گرایش، اولین بار به دست شیخ طنطاوي و سپس محمد عبد المنعم جمال نوشته شد؛ که به
شناسایی آن دو میپردازیم:
ص: 477
10 . الجواهر فی تفسیر القرآن
اشاره
در 25 جلد به اضافه یک « الجواهر » . این تفسیر مشهورترین اثر تفسیر علمی فراگیر دوره معاصر، نوشته شیخ طنطاوي جوهري است
جلد پیوست که به گفته وي خواسته است در آن، برخی از بدایع هستی را که در تفسیر نیاورده روشن کند. این تفسیر أوّلین و تنها
تفسیر کاملی است که با نگرش علمی به طور گسترده تدوین شده است.
وي در سال 1287 در مصر متولد شد و تحصیلات خود را در مراکز علمی مختلف قاهره گذراند. او نزدیک به سی عنوان تألیف
دارد که در آنها توجّه بسیاري به علوم شده است. تفسیر جواهر از آخرین نوشتههاي اوست که در سال 1356 پایان یافت. او در سال
1358 در گذشت.
طنطاوي معتقد بود که معجزات علمی قرآن پیوسته و روز به روز- با پیشرفت علم- آشکارتر میشود و هنوز هم گنجینههاي علمی
قرآن مکشوف نگشته است و با گذشت زمان بتدریج آشکار میگردد.
وي از کودکی، خود را مشتاق کشفیات جدید علمی، عجایب هستی، شگفتیهاي طبیعت و اسرار و رموز آسمانها و زمین و
هنگامی که به امت اسلامی و تعالیم دینی میاندیشیدم دریافتم که بیشتر » : زیباییهاي آنها دید. در مقدمه تفسیرش میگوید
خردمندان و دانشمندان از این معانی (آیات علمی در قرآن) روي گردان و از سیر و کاوش در آن غافل و بیخبرند و تنها تعداد
نظام » ، اندکی به آفرینش جهان و غرایب و شگفتیهاي آن میاندیشند. از این رو به تألیف کتابهاي مختلفی آغاز کردم؛ از جمله
و ... و در این کتابها آیات قرآن را با شگفتیهاي هستی در آمیختم و « جمال العالم » ،« التاج المرصّع » ،« جواهر العلوم » ،« العالم و الأمم
«1» .« آیات وحی الهی را متناسب با عجایب خلقت مطرح کردم
ولی او متوجه شد که این کتابها به رغم کثرت و انتشار و ترجمه آنها به زبانهاي دیگر همچون اردو، قفقازي و روسی، عطش
( درونی وي را آرام نساخت؛ بنابراین به درگاه خداوند متوسل شد تا او را در تألیف تفسیري فراگیر که منطبق و مشتمل بر ( 1
. الجواهر فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 2
ص: 478
همه دستاوردهاي علمی بشر باشد، موفق گرداند. خداوند هم او را در نوشتن این تفسیر ارزشمند توفیق داد.
وي مینویسد: در قرآن متجاوز از 750 آیه در مورد علوم مختلف وجود دارد؛ در حالی که آیات فقهی قرآن که در آنها صراحتا به
وي در این تفسیر بکرّات به مسلمانان هشدار میدهد که در آیات قرآن «1» . مباحث فقهی پرداخته شده، بیشتر از 150 آیه نیست
بیندیشند تا به حقوق و علوم هستی پی ببرند؛ و آنان را به عمل کردن بر طبق قرآن تشویق میکند و کسانی را که از این همه آیات
صفحه 315 از 392
علمی قرآن غفلت ورزیدهاند محکوم میداند.
روش طنطاوي در تفسیر
وي ابتدا آیات را ذکر میکند و سپس آنها را از نظر لفظی- به طور مختصر- توضیح میدهد. او در این کار از کتب متداول تفسیر
فراتر نمیرود و به سرعت از این تفسیر که خود آن را تفسیر لفظی مینامد میگذرد و به مباحث علمی که آن را لطائف یا جواهر
مینامد وارد میشود. این مباحث عبارت است از مجموعه نظریات علماي شرق و غرب در عصر حاضر. هدف او این است که به
مسلمانان و دیگران بفهماند که قرآن پیشتاز این آراء و نظریات است و پیش از رسیدن دانشمندان به این حقایق، به آنها اشاره کرده
است. وي در این تفسیر، به تفصیل در مورد انواع و اشکال گیاهان و حیوانات و مناظر طبیعی و تجربیات علمی سخن میگوید تا
مسأله را در نظر خواننده روشن کند و حقیقت را در برابر وي مجسّم کند، اما در طرح این مباحث افراط نموده و از حدّ اعتدال
تجاوز کرده است.
یا بر اساس نظریات « جمهوریت » اشکالی که بر وي گرفتهاند این است که برخی از حقایق دینی را طبق آراي افلاطون در کتاب
فلاسفه اخوان الصفا تشریح نموده و خشنودي خود را نسبت به این نظریات اظهار کرده؛ در حالی که با گفتار سلف و مکتب اشعري
«2» . مخالفت کرده است
. استخراج کرده ( 1) همان، ص 3 « جمل » او همچنین بسیاري از علوم قرآنی را به وسیله حساب
2) از این رو، دولت سعودي دستور مصادره کتاب را صادر کرد و مانع ورود آن به کشور شد. این مطلب در پیامی که طنطاوي به )
پادشاه عربستان نوشته آمده است و در ص 244 از جلد 25 کتاب درج شده است.
ص: 479
این عارضهاي است که از یهود به مسلمانان سرایت » : است؛ در حالی که این شیوه نه درست است و نه پذیرفتنی. ذهبی میگوید
«1» .« کرده و بر عقول و اذهان بسیاري از سادهلوحان چیره گشته است
علاوه بر این، درمییابیم که مؤلف، آیات قرآن را بر اساس نظریات جدید علمی- که هنوز به طور کامل تثبیت نشده است- تفسیر
میکند. در واقع، دچار گونهاي تکلّف شده است که اگر مقصد و هدف قرآن را کمرنگ و مبهم نکند، دست کم بر درخشش آن
پرده میافکند. با اندك مراجعه به این تفسیر متوجه این انتقاد خواهید شد.
ذهبی نمونههایی از روش ضعیف و بیمارگونهاي را که در این کتاب به کار رفته یادآور میشود و در پایان نتیجه میگیرد که این
کتاب در اصل یک دایرة المعارف علمی است که به هر فنّی- در حدّ گسترده- وارد شده است؛ چنانکه میتوان این تفسیر را-
همانند تفسیر فخر رازي- این گونه توصیف کرد: در آن، همه چیز هست، جز تفسیر؛ بلکه میتوان گفت این کتاب از کتاب فخر
رازي، به این توصیف شایستهتر است. طنطاوي در مورد هر آیهاي که به گمانش دلالت بر یک موضوع علمی دارد در آسمان خیال
خود به پرواز در میآید و به سیر و سیاحت میپردازد و با همین اندیشه به جوانب مختلف آن علم میپردازد تا آیات آفاق و انفس
ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ » : را بر همگان آشکار سازد و ثابت کند که قرآن مبیّن همه علومی است که انسان به دست آورده است
ولی این کار، در واقع دور نمودن قرآن از مقصد اصلی خویش است و شاید در بسیاري از موارد بر شأن و منزلت آن «2» ؛« شَیْءٍ
ضربه وارد میکند. از لابهلاي این تفسیر مشخص است که مؤلف به علت پرداختن به این روش تفسیري، مورد نکوهش علما واقع
. 1) التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 509 ) «3» . شده است. این گرایش تفسیري، نزد بسیاري از اندیشمندان روشنفکر پذیرفته نشد
.38 : انعام 6 .« ما هیچ چیز را در کتاب [قرآن فروگذار نکردهایم » (2)
. 3) التفسیر المفسرون، ج 2، ص 508 )
صفحه 316 از 392
ص: 480
11 . تفسیر فرید
تألیف دانشمند « التفسیر الفرید » به دنبال تفسیر جواهر، تفسیر علمی دیگري که از آن خلاصهتر بود پا به عرصه ظهور گذاشت با نام
فقیه، محمد عبد المنعم الجمال.
تفسیري تحلیلی و مختصر است و شامل همه آیات قرآن میشود. مؤلّف کوشیده است میان علم و دین سازگاري ایجاد کند و قرآن
را در پرتو علم تفسیر نماید. وي در آن، از مباحث و نظریات علما و مفسران- البته بدون تفصیل و تطویل- استفاده کرده است. در
در سال 1949 م در شهر لندره با عدهاي از انگلیسیان تازه مسلمان در جلسهاي شرکت کردم. آنان با اصرار از من » : مقدمه میگوید
خواستند تا بخشی از آیات قرآنی را برایشان تفسیر کنم. پس ناچار، به جمع آوري کتابهایی پرداختم که به ترجمه و تفسیر قرآن
پرداخته بود؛ ولی دیدم بسیاري از آنها چنان که باید و شاید مفاهیم قرآن را آشکار نمیسازند یا همه جوانب علمی آن را در بر
وي سپس ملاك و معیار سازش علم و دین .« نمیگیرند. از خدا خواستم مرا در تفسیر کتابش- در پرتو علوم جدید- موفق گرداند
شکّی نیست که علوم هر قدر پیش بروند در معرض خطا و لغزش قرار میگیرند؛ بنابراین شایسته نیست » : را این گونه بیان میکند
آیات قرآن بر اساس آن دسته از نظریات علمی تفسیر شود که هنوز صحّت آنها کاملا به اثبات نرسیده است و هر نظریه علمی که با
آیهاي از قرآن اختلاف دارد حتما نظریه دقیق و درستی نیست. به هر صورت معجزات قرآن کریم پیوسته توسط علم و کشفیات
.« علمی کشف میشود و علوم هر اندازه پیشرفت کنند [بیشتر] پردههاي جهل را از برابر نورانیت قرآن کنار میزنند
مؤلّف در این تفسیر، سبک علمی- اجتماعی را که با فرهنگ زمانه متناسب است پیش گرفته است تا نسل نو ظهور تحصیلکرده و
روشنفکر بتوانند با فرهنگ اسلام آشنا شوند و به اسرار و وجوه عظمت قرآن پی ببرند. این کتاب در نوع خود، تفسیر خوبی است و
براي افراد- ي با فرهنگهاي- مختلف قابل استفاده و از تفصیل و تطویلات خسته کننده به دور است. این تفسیر در چهار جلد در
سال 1970 م/ 1390 ق در قاهره به چاپ رسید.
ص: 481
ب) شیوه ادبی- اجتماعی
اشاره
امتیاز این شیوه تفسیري در دوران معاصر، در آن است که رنگی نو به خود گرفته، با چهره فرهنگ و ادب معاصر و با پرداختن به
مسائل جامعه درخشیده است و هرگز تقلید گونه به مسائل ظاهري و خستهکننده که موجب دوري مردم از قرآن میشود نپرداخته
است. این نوع تفسیر، پدیدهاي نو ظهور است که نخست به اظهار دقایق تعابیر قرآنی و سپس بیان آنها با اسلوبی زیبا و ادبی و تطبیق
آنها با هستی و حیات و سنن اجتماعی موجود در جامعه پرداخته است.
این نهضت ادبی- اجتماعی با تلاش و کوشش فراوانی در راه تفسیر قرآن و تقریب آن به فهم همگان و انطباق آن با واقعیات
موجود آغاز شد.
ویژگی این شیوه تفسیري، این است که در آن به دور از هر گونه تعصّبات افراطی به قرآن نگریسته میشود و سعی بر آن است که
صفحه 317 از 392
مفاهیم قرآن آن گونه که هست بر مردم عرضه شود؛ نه آنکه قرآن را به دنبال هوسها و خواستههاي گروهی خاص بکشاند؛ لذا
تفسیر عصري با این روش، از هر گونه تکلّف و ضعف عاري و به رسا بودن و رساندن پیامهاي قرآنی- بدون آلایش- آراسته است.
از آن گذشته، از دخالت دادن اسرائیلیات و روایات جعلی و ساختگی- که دیر زمانی چهره تفسیر را آلوده کرده بود- در فهم و
تبیین قرآن به طور کلی پرهیز کرده است.
از جمله آثار فریفته نشدن این مکتب تفسیري به روایات اسرائیلی و احادیث جعلی این است که به محدوده ابهامات قرآن وارد
نمیشود؛ ابهاماتی از قبیل حروف مقطعه و بعضی از الفاظ مبهم قرآنی. این تفاسیر همچنین به امور غیبی که جز از طریق احادیث
صحیح قابل شناخت نیستند وارد نمیشوند؛ بلکه ایمان به آنها را- از آن جهت که- در قرآن به آنها تصریح شده- به طور اجمال و
سربسته واجب میدانند و از وارد شدن به جزئیات مسائلی مانند زندگی برزخی، بهشت، جهنم، حور و قصور و غلمان و نظایر آن
خودداري میکنند؛ این طرز تفکر صحیحی است؛ زیرا در برابر این گونه مبهمات قرآنی که خداوند، خود، آنها را با ابهام رها کرده
است، دیوار بلندي میکشد و مانع نفوذ خرافات و مطالب غیر واقعی و جعلی به محدوده آنها میگردد؛ زیرا هدف بیان قرآنی به باز
شدن این مبهمات بستگی ندارد؛
ص: 482
اگر بستگی داشت خود بیان میکرد. این مکتب تفسیري، تفسیر را از اصطلاحات علوم و فنون و فلسفه و کلام- که بدون اینکه به
آنها نیازي باشد، بتدریج وارد محدوده تفسیر شده بودند- دور ساخت؛ چنانکه این مفسران تنها به قدر نیاز و هنگام ضرورت از این
اصطلاحات استفاده کردهاند (و این جنبه سلبی قضیّه است).
اما از جنبه ایجابی، این مکتب، سبکی ادبی- اجتماعی در تفسیر به وجود آورد و گوشههایی از بلاغت قرآن و اعجاز بیانی آن را
ظاهر ساخت و معانی و جوانب مختلف مفاهیم آنها را مشخص کرد و سنتهاي حاکم بر جهان هستی و جامعه را که در قرآن بدان
اشاره شده آشکار کرد و بویژه به مشکلات جامعه اسلامی و جامعه بشري و طرح ارشادات و راهنماییهاي قرآن- که در بردارنده
سعادت دنیا و آخرت بشر است- پرداخت.
علاوه بر آن، بین قرآن و نظریات صحیح و ثابت علمی مطابقت و هماهنگی بر قرار نمود و براي مردم روشن ساخت که قرآن کتاب
جاوید الهی است و میتواند همگام با تحولات زمان پیش برود تا اینکه خداوند زمین را به بندگان صالح خود وا گذارد.
همچنین به شبهاتی که بر قرآن وارد شده بود پاسخ گفت و شکوك و توهماتی را که در مورد قرآن ایجاد شده بود با استدلالاتی
قوي پاسخ گفت. همه اینها با اسلوبی زیبا و جذاب انجام میشود؛ چنانکه خواننده به آن علاقه پیدا میکند و بر دلش مینشیند و به
خواندن قرآن و اندیشیدن در معانی و اسرار آن برانگیخته میشود.
این مکتب در برابر تفسیر دري گشود که از زمانهایی دور بسته بود؛ بدین معنا که به عقل انسان آزادي و اختیاري گسترده بخشید تا
وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ » : در پهنهاي وسیع که خداوند به او داده است به تدبّر و اندیشه بپردازد؛ همان طور که قرآن میفرماید
«1» .« لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ
عقل رشید را درباره گزارههاي دینی به قضاوت میگذارد و آنچه را با ظواهر شرع منافات دارد تأویل میکند و با این آزاداندیشی
و این قرآن را به سوي تو فرود آوردیم تا براي مردم آنچه را به سوي ایشان نازل شده است » ( و رویکرد به خرد- در سطحی ( 1
.44 : نحل 16 .« توضیح دهی؛ امید که آنان بیندیشند
ص: 483
چنین وسیع- با پیروان مکتب عدل همگام است؛ همان چیزي که علماي هوشمند گذشته بر آن بودند. این روش سبب شد تا افکار و
تعالیم خشک اشاعره از صحنه خارج شود. بدین ترتیب مجالی براي سخنان و عقاید اهل حشو باقی نگذاشت تا در حوزه تفسیر و
صفحه 318 از 392
حریم اعتقادات مسلمانان- چه در اصول و چه در فروع- وارد شوند حتی گاه برخی از احادیث مجموعههاي بزرگ حدیثی مثل
و غیره را مورد طعن و تضعیف قرار داد؛ چون اخبار واحدي هستند که نمیتوانند مسائل عقیدتی را به اثبات « مسلم » و « بخاري »
برسانند؛ چنانکه نزد علماي اصول هم اعتباري ندارند.
مهمترین پیشروان این مکتب
اشاره
نخستین پیشواي این مکتب، استاد امام محمد عبده است که اساس این بنیان عظیم را پی افکند و باب اجتهاد در تفسیر را پس از
چندین قرن گشود.
وي روش تقلید از گذشتگان را به کناري نهاد و به عقل، آزادي نقد و تحقیق بخشید. بعد از او هم شاگردان بزرگش، مانند رشید
رضا، شیخ محمد قاسمی، شیخ احمد مصطفی مراغی و پس از آنان علماي دیگري مانند سید قطب، شیخ محمد جواد مغنیه، شیخ
محمد صادقی، سید محمد حسین فضل اللّه، سید محمد شیرازي، شیخ سعید حوي، محمد طاهر ابن عاشور، سید محمد تقی
مدرسی، استاد ناصر مکارم شیرازي و دیگران بر همین منوال و سبک حرکت کردند؛ اما کسی که بر همه آنان برتري دارد و در این
راه گوي سبقت را از همگان ربوده است علامه و فیلسوف بزرگوار سید محمد حسین طباطبایی است.
اینک گفتاري درباره مهمترین تفاسیري که در این عصر نوشته شده است میآوریم.
1. المنار (تفسیر القرآن العظیم)
اشاره
تفسیري است جامع ولی ناتمام در 12 جلد که به آیه 53 سوره یوسف پایان مییابد. از اول قرآن تا آیه 126 سوره نساء به انشاي
شیخ محمد عبده (متوفاي
ص: 484
1323 ) و املاي سید رشید رضا (متوفاي 1354 ) است و بعد از آن، رشید رضا به پیروي از سبک شیخ محمد عبده، آن را تا سوره
یوسف ادامه داد.
شیخ محمد عبده دروس تفسیرش را در طول 6 سال در الازهر ارائه میکرد و رشید رضا آنچه را از او فرا میگرفت مینگاشت؛
سپس با مشاوره و گفتگو با استاد، مطالبی بر آن میافزود و بعد از تصحیح و تهذیب آن توسط استاد، آن را در مجله المنار به چاپ
میرساند.
استاد عبده، کسی بود که به تنهایی در بین بزرگان و اساتید الازهر، آنان را به تجدید و تحول و رهایی از قید تقلید » : ذهبی میگوید
فرا خواند و عقل و تفکر آزادش را در نوشتهها و آثارش به کار گرفت و با افکار خشک گذشتگان همراهی نکرد. او افکار و
عقایدي متفاوت با گذشتگان داشت و این آزادي عقلی و انقلاب علیه گذشته تأثیر زیادي در سبک وي گذاشت [چنانکه در تفسیر
«1» .« خود نیز به همین شیوه عمل نمود
محمد عبده در تفسیر خود، یک روش و برنامه تربیتی براي امت اسلامی ترسیم میکند و پایههاي استوار آن را مشخص میسازد و
مسلمانان را به آراسته شدن به آداب و اخلاق قرآنی، همچون شجاعت، کرامت و حفظ ارزشها، فرا میخواند و با جمود فکري فقها
صفحه 319 از 392
و تقلید از آنان و مقدم داشتن مذاهب فکري آنان بر قرآن و سنت- به عنوان مرجع اول قانونگذاري- مخالفت میورزد و مسلمانان
را به بکارگیري عقل و تفکراتشان فرا میخواند.
توجه کردن به مشکلات کنونی مسلمانان، بررسی علل عقب ماندگی جامعه اسلامی، امکان ساخت جامعهاي قوي، بر انگیختن امت
به یک انقلاب قرآنی علیه اوضاع عقب مانده خویش، برخورد درست علمی با زندگی، عنایت کامل به [ضرورت تأمین اسباب و
علل تمدن اسلامی، برخورد با دشمنان، پاسخگویی به تهاجمات فکري استعمارگران که بر اعتقادات و تاریخ و تمدن و بزرگان
اسلامی شبیخون زدهاند- با ادلّهاي علمی و حقایق تاریخی- و بطلان تفکر آنان از ریشه، از ویژگیهاي این تفسیر است. ( 1) التفسیر و
. المفسرون، ج 2، ص 554 و 555
ص: 485
سبک و روش تفسیر المنار در این موارد خلاصه میشود:
1. اسلام را دین عقل و قانون و مصدر خیر و برکت و اصلاح جامعه دانستن؛ 2. اعتقاد به اینکه قرآن تابع عقیده نیست بلکه باید
عقیده را از قرآن گرفت؛ 3. اعتقاد به اینکه بین قرآن و حقایق علمی موجود، تعارضی وجود ندارد؛ 4. توجه به این نکته که قرآن
مجموعه متشکل و واحدي است؛ 5. حفظ و نگهداري و تأکید بر تفسیر مأثور (تفسیر نقلی) و پرهیز از داستانهاي اسرائیلی و جعلی؛
. 6. غفلت نکردن از وقایع تاریخیاي که در فهم معانی قرآن تأثیر دارد؛ 7. به کار گرفتن ذوق ادبی در فهم جوانب مختلف آیات؛ 8
تفسیر کردن قرآن در پرتو حقایق ثابت و قطعی علمی؛ 9. پرداختن به مسائل اجتماعی در اخلاق و سلوك؛ 10 . پرهیز از ورود به
مسائل غیبی که از محدوده احساس و ادراك دورند؛ 11 . گرفتن موضع درست و استوار در برابر سحر ساحران بویژه در مورد تأثیر
آن در شخصیت پیامبر؛ 12 . گرفتن موضع درست در برابر روایات بیاساس و لو اینکه در کتب صحاح هم آمده باشند.
نظر عبده درباره فرشتگان و شیاطین؛
و برخلاف «1» از جمله آثار آزادي فکري شیخ عبده در فهم قرآن این است که او با رأي جمهور علماي اهل سنّت مخالفت میکند
مذهب اشعري- در توجه به ظواهر و جمود نسبت به آنها و دقت نکردن در فهم حقیقت و تأویل آن- عمل میکند و از مذهب اهل
رأي و نظر و تحقیق و تأویل، یعنی کسانی که ذهبی از آنان به معتزله تعبیر میکند، پیروي کرده است. وي معتقد است فرشتگان و
شیاطین، نیروهاي فعّال و موجود در عالم طبیعت و در جهت صلاح یا فساد حیات هستند؛ اما اینکه آنها مانند انسان، موجوداتی
( مستقل با اعضا و جوارح خاص باشند صحیح نیست و بر خلاف نظري است که اهل ظاهر از ظواهر آیات و احادیث میفهمند. ( 1
. ر. ك: همان، ص 572
ص: 486
عدهاي از مفسران، » : شیخ عبده در داستان سجود ملائکه برابر آدم و امتناع ابلیس از آن- در تفسیر آیه 34 سوره بقره- میگوید
عقیده دیگري در فهم معناي فرشتگان دارند بدین معنا که وقتی در مورد ملائکه گفته میشود که آنها موکّل بر کلیه اعمال از قبیل
رشد و نمو گیاهان، آفرینش حیوانات و انسان و جز آن هستند اشاره به نکته خاصی است که از ظاهر عبارت، لطیفتر و دقیقتر است
و آن این است که نموّ گیاهان جز به واسطه روحی خاص که خداوند در بذر دمیده و حیات نباتی مخصوص آن صورت نمیگیرد؛
در مورد انسان و حیوان هم همین طور است. پس هر امر کلی، مبتنی بر نظام مخصوصی است که حکمت الهی آن را ایجاد نموده و
نیز نام برد؛ « قواي طبیعی » میگویند و میتوان از آن به « ملک » قوام و دوام آن به واسطه روحی الهی است که در زبان شرع به آن
زیرا در عالم امکان چیزي جز طبیعت و یا نیرویی که اثر آن در طبیعت مشهود است وجود ندارد و اصل ثابت و مسلّمی که هیچ
خلافی در آن نیست این است که در باطن جهان خلقت، چیزي هست که قوام و نظام جهان به آن وابسته است و هیچ عاقلی
صفحه 320 از 392
را با این « قواي طبیعی » نمیتواند آن را انکار کند؛ هر چند منکران وحی با گذاشتن نام ملک بر آنها مخالفت کنند یا مؤمنان، نام
استدلال که این نامها (قواي طبیعی و یا ناموس طبیعی) در زبان شرع نیامده است قبول نکنند. اما حقیقت هر دو یکی است و این
نامگذاریها، شخص عاقل را از حقیقت غافل نمیسازد و اگر به غیب ایمان داشته باشد ارواح را داراي وجودي میداند که نمیتوان
به کنه آن دست یافت ولی کسی که به غیب ایمان ندارد میگوید روح را نمیشناسم ولی میدانم نیرویی هست که من حقیقت آن
را نمیفهمم؛ چیزي که جز خداوند بر آن آگاه نیست. پس مردم در حالی که همه به وجود چیزي اقرار میکنند که قابل مشاهده و
احساس نیست و معترفند که آنطور که باید آن را نمیشناسند و با کمک عقل خود به حقیقت آن دست پیدا نمیکنند در چه چیزي
با هم اختلاف دارند؟ در این صورت چه اشکال و ایرادي بر این شخص- که به غیب [مطلق ایمان ندارد، ولی اعتراف میکند چیزي
وجود دارد که از دیده او پنهان است و میگوید: من غیبی را تصدیق میکنم که اثر آن را مشاهده کنم- وارد است؟ بنابراین او هم
مانند مؤمنان، به وجود غیب اذعان دارد.
ص: 487
هر کس با خود بیندیشد در مییابد که وقتی در برابر کاري واقع میشود که در آن، دو جنبه حق و باطل و خیر و شر باشد، در
وجودش اختلاف و درگیري در مورد انجام یا ترك آن ایجاد میشود؛ چنانکه این مسأله در وجودش به شور گذاشته میشود و
یکی از آن دفاع میکند و دیگري بر آن اشکال میگیرد؛ یکی میگوید این کار را انجام بده و دیگري او را از آن منع میکند؛ تا
اینکه یکی از دو طرف پیروز میشود. چیزي که در وجود ما نهاده شده و ما آن را قدرت و یا تفکر مینامیم در واقع همان روح و
معنایی است که ما به ذات و حقیقت آن دست پیدا نمیکنیم و بعید نیست که خداوند همان را، ملک نامیده باشد و یا ملائکه را
علت آن بداند و یا نام دیگري بر آن اطلاق کند. همان طور که [میدانیم،] نامگذاري و تسمیه براي مردم ممنوع نیست؛ حال چگونه
.« ممکن است براي خداوند که صاحب اراده مطلق و قدرت نافذ و علم واسع است، ممنوعیتی در نامگذاري باشد
اگر این تفسیر صحیح باشد دور نیست که در این آیه (آیه 34 سوره بقره) اشاره به این باشد که خداوند متعال » : در ادامه میگوید
هنگامی که زمین را آفرید و آن را با نیروهاي روحانی قوام و دوام بخشید و هر نیرویی را مخصوص نوعی از مخلوقات قرار داد؛
چنانکه هیچ مخلوقی نمیتواند از محدوده آن خارج شود؛ سپس انسان را آفرید و به او قدرتی داد که بتواند بر همه نیروهایی که در
طبیعت وجود دارد غلبه کند و آنها را در آبادانی زمین به کار گیرد. خداوند در این آیه از تسخیر نیروهاي طبیعت توسط انسان به
سجود تعبیر کرده که معناي تسلیم و تسخیر نیز از آن فهمیده میشود و او را به سبب همین استعداد نامحدود و قدرت دخل و
تصرّف در پدیدههاي جهان، خلیفه خود در زمین گردانید؛ زیرا کاملترین موجود روي زمین است؛ منتهی در بین این نیروها یک
استثنا قائل شده- که انسان قدرت تسخیر آن را ندارد- و آن ابلیس است؛ همان نیرویی که خداوند آن را در ذات این جهان در
آمیخته تا موجود مستعد کمال را به سوي نقص و کاستی ترغیب و راه بقاي وي را سد کند و او را به سوي فنا بکشد یا اینکه آدمی
را از پیروي حق و انجام اعمال خیر باز دارد و با او- به سبب صرف قوایش براي رسیدن به صلاحیت خلیفۀ اللهی و دست یافتن به
مراتب کمال- به ستیزه برخیزد. همان نیرویی که با آثار خود
ص: 488
عدهاي را گمراه ساخته است؛ چنانکه گروهی معتقدند در جهان خداي دیگري به نام خداي بدیها هم وجود دارد؛ در حالی که او
.« خدا نیست بلکه وسیله سنجش الهی است و حکمت وجودي او را جز خدا نمیداند
و اگر کسی این تأویل و تفسیر را بپذیرد در تعالیم دینی چیزي که او را از این عقیده باز دارد وجود ندارد. مهم » : سپس میگوید
«1» .« این است که قلب و روح انسان به حقایقی که آن را فهمیده است، اطمینان و یقین پیدا کند
توضیح این تمثیل بر طبق این عقیده این است که: اگر خداوند به » : وي بار دیگر به توضیح داستان تمثیلی آدم میپردازد و میگوید
صفحه 321 از 392
ملائکه اطلاع میدهد که انسان را خلیفه خود گردانیده است به معناي آمادگی زمین و نیروهاي این جهان و ارواح آن- که قوام و
دوام جهان به آنها بستگی دارد- براي تکوین و پیدایش نوعی از مخلوقات است که قدرت تصرف بر آنها را دارد و با آفرینش او،
خلقت این زمین کامل میگردد و علت سؤال ملائکه از فسادکاري این خلیفه بر روي زمین این بود که این موجود بر طبق اراده و
اختیار خود عمل میکرد و از استعداد علمی و عملی نامحدودي برخوردار بود و این داستان نشان دهنده میزان استعداد انسان و
مقدمهاي است براي بیان اینکه این استعداد منافاتی با مقام خلافت وي در زمین ندارد. تعلیم همه اسماء به آدم نیز مبیّن استعداد او
براي فراگیري همه علوم و به کارگیري آنها جهت عمران و آبادانی زمین است و عرضه اسماء بر ملائکه و پرسش از آنها و عدم
توانایی آنها بر پاسخ دادن، مبیّن این است که هر روحی از ارواح مدبّره عالم (فرشتگان) آگاهی و شعور محدودي دارد که
نمیتواند فراتر از حدّ وظیفهاش باشد و سجده ملائکه بر انسان عبارت است از مسخر شدن این ارواح و نیروها براي او و انتفاع وي
از آنها جهت شناخت بیشتر به سنّتهاي الهی و خودداري کردن ابلیس از سجده بر آدم، نشان دهنده عجز و ناتوانی اوست از سلطه بر
روح بدي و شر و نابود ساختن انگیزههاي زشتی در خویشتن- که خود عامل ایجاد فساد و درگیري و دشمنی و تجاوز در زمین
.« است- و اگر آن نبود، انسانها همانند ملائکه و بلکه بهتر و برتر از آنها میشدند و از وضعیت کنونی خویش خارج میگردیدند
.267 - 1) تفسیر المنار، ج 1، ص 269 ) «2»
. 2) همان، ص 281 و 282 )
ص: 489
مقابله او با اهل حدیث در نقل خرافات گرانبار
شیخ محمد عبده از کسانی است که متوجه سهل انگاري محدّثان در نقل روایات درست و نادرست شده و بیتوجهی آنان را در
موافقت و مخالفت منقولاتشان با اصول و مبانی اسلام مورد نکوهش قرار دادهاند و این عمده اشکالی است که بر محدثان- که بر
انباشتن حدیث همّت میگماشتند- وارد است.
وي مثلا در مورد داستان زکریا و مژده فرشتگان به او- که صاحب فرزندي به نام یحیی میشود و او هم از خداوند میخواهد که
از بیخردي برخی مفسران این است که گمان کردهاند پیام فرشتگان بر وي مشتبه شد و » : نشانهاي به وي نشان دهد- میگوید
گمان کرد که القاي شیاطین است و به همین علت متعجّب شد و از خداوند خواست تا آیتی بر وي بنمایاند. ابن جریر از سدّي و
عکرمه روایت کرده که:
اگر هوس جنون » : عبده همچنین میگوید «! شیطان او را در مورد پیام ملائکه به شک انداخت و- او- گفت: آن صداي شیطان است
آمیز نقل روایات بیارزش و ناروا، آنان را نفریفته بود، هرگز شایسته نبود که یک مسلمان معتقد، چنین خرافات زشت و بیارزشی
را- که عقل آن را نمیپذیرد و در قرآن هم اشارهاي به آن نشده است- نقل کند و تنها نقل همین خبر کافی بود تا چنین ناقلانی را
از درجه اعتبار ساقط کند.
«1» .«! خداوند از ابن جریر در گذرد که این روایت جعلی را منتشر کرد
در این مورد روایاتی نقل شده [مبنی بر اینکه پیامبر توسط لبید » : درباره روایاتی که در مورد تأثیر سحر بر پیامبر آمده است میگوید
بن اعصم سحر شد و این سحر هم بر او تأثیر گذاشت؛ چنانکه هرگاه کاري انجام میداد گمان میکرد که آن را انجام نداده است.
خداوند او را از منشأ این سحر آگاه کرد. مواد آن را از چاهی بیرون آوردند و او از تأثیرات آن رها گشت و سپس سوره فلق نازل
«2» .« شد
روشن است که تأثیر سحر در وجود پیامبر صلّی اللّه علیه و آله- به حدي که گمان کند کاري را که انجام داده، » : وي میگوید
صفحه 322 از 392
. انجام نداده است- هرگز مانند تأثیر امراض در بدن و یا ( 1) همان، ج 3، ص 298 و 299
2) ر. ك: الدر المنثور، ج 6، ص 417 . بخاري و مسلم و ابن ماجه هم آن را روایت کردهاند. ر. ك: روح المعانی، ج 30 ، ص 282 )
. و 283
ص: 490
عارض شدن سهو و نسیان در امور عادي نیست؛ بلکه تأثیري در عقل و روح است و اگر این طور باشد، این سخن مشرکان در مورد
مسحور نزد آنان، کسی است که سحر با عقل وي در آمیخته است؛ چنانکه .«1» « إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُوراً » : او درست خواهد بود
گمان میکند کاري که انجام شده، صورت نپذیرفته است؛ مثلا پیامبر صلّی اللّه علیه و آله گمان کرد که وحی بر او نازل شده
است؛ در حالی که نازل نشده بود! بسیاري از مقلدانی که نمیدانند نبوّت چیست و چه چیزهایی شایسته آن است میگویند: داستان
تأثیر سحر بر پیامبر درست است و اعتقاد به آن را واجب میشمرند و تصدیق نکردن آن را بدعت میدانند؛ زیرا نوعی انکار سحر
است که در قرآن صحّت آن تأیید شده است! ببینید چگونه دین اصیل و حق صریح و آشکار از نظر افراد مقلّد، دگرگون شده و
بدعت خوانده میشود؛ پناه بر خدا.
براي اثبات سحر به قرآن استدلال میکنند ولی در مورد نفی آن از قرآن دوري میکنند؛ حال آنکه قرآن آن را از افترائات مشرکان
اینان سحر شدن پیامبر را تأویل میکنند و به گونهاي میپذیرند، اما دلایل بطلان آن را تأویل نمیکنند و «2» . میشمارد
شیطان کار را بر او مشتبه ساخته [و همین امر را » : نمیپذیرند؛ با اینکه نیّت و غرض مشرکان کاملا روشن است؛ زیرا آنان میگفتند
سحر میدانستند] و [معتقد بودند که این، مانند همان اثر سحري است که از ناحیه لبید به پیامبر رسید؛ زیرا عقل و ادراك پیامبر- در
اما چیزي که اعتقاد به آن واجب است و قرآن هم بدان تصریح دارد، با توجه به اینکه اعتقاد به آنچه در .« اثر آن- مغشوش گردید
قرآن آمده واجب و بیاعتقادي به آنچه در آن نفی شده نیز واجب است، این است که در قرآن، مسحور شدن پیامبر نفی شده است
و تصریح شده که این نسبت را مشرکان- که دشمن او بودند- به او نسبت دادند و در قرآن به همین دلیل، توبیخ شدهاند.
فرقان .« جز مردي افسون شده را دنبال نمیکنید » ( حال که ثابت شد پیامبر قطعا مسحور نگشته، این حدیث هم بر فرض صحت ( 1
.8 :25
پس وقتی براي آنان دلایل روشن آورد، ؛«... فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَیِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِینٌ. وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَري عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ » (2)
.« گفتند: این سحري آشکار است. و چه کسی ستمگرتر از آن کسی است که بر خدا دروغ میبندد
.6 : صف 61
ص: 491
سند، خبر واحدي است و خبر واحد در اصول اعتقادي، بیاعتبار است؛ زیرا عصمت پیامبر از تأثیر سحر در عقل وي، اصلی ثابت و
جزو عقاید راستین است و هر چه را خلاف آن باشد جز با دلیل قطعی- نه ظنی- نمیتوان پذیرفت؛ زیرا خبر واحد، بر فرض صحّت
سند، مفید ظن است و در مباحث مربوط به عقاید کارآیی ندارد و اگر صحیح نباشد اساسا تمسک به آن نادرست است.
به هر حال بر ما لازم است که چنین حدیثی را رها کنیم و آن را بر عقیده خود حاکم نگردانیم و تنها نصّ قرآن و حکم عقل را
بپذیریم؛ زیرا اگر بپذیریم که- بر طبق گمان آنان- امکان خلل در عقل پیامبر هست، محتمل است که چیزي به او ابلاغ شود، اما او
گمان کند به او ابلاغ نشده و یا وحیی بر او نازل شود ولی گمان کند که نازل نشده است. این مسأله کاملا روشن است و نیازي به
«1» .« توضیح و بیان ندارد
ذهبی در اشکال به این دیدگاه، آن را روش معتزله بر میشمارد و میگوید:
و صحّت آن، لطمهاي «2» . بخاري و دیگر صاحبان کتب حدیث، این حدیث را که شیخ محمد عبده مردود میشمارد نقل کردهاند
صفحه 323 از 392
به مقام نبوّت نمیزند [و آن را این گونه توجیه میکند که این پدیده هم مانند یک بیماري است که البته جواب قاطع استاد عبده را
به آن، دیدید] دیگر اینکه این حدیث توسط بخاري و دیگر صاحبان کتب صحیح حدیث روایت شده است ولی استاد عبده و
کسانی که هم مسلک اویند بین روایت بخاري و دیگران تفاوتی قائل نیستند؛ در حالی که هیچ دلیلی بر صحیح نبودن روایت
بخاري در دست ندارند و اگر استدلال آنان این است که این خبر واحد است و جز ظن و گمان چیزي به دست نمیدهد،- با این
حساب- باید از بخش عظیمی از سنّت پیامبر دست برداشت؛ در حالی که سنّت، بیان کننده کتاب است و گفتهاند: بیان کننده ملحق
به بیان شونده است. از این گذشته، تنها این حدیث نیست که شیخ آن را تضعیف نموده و یا به دلیل اینکه خبر واحد است از
پذیرش آن شانه خالی کرده است؛ تعداد بسیار زیادي از احادیث، مشمول این حکم ستمکارانه میشود؛ از جمله این حدیث بخاري
. شیطان هر انسانی را در ( 1) تفسیر جزء عم، ص 181 و 182 . ر. ك: تفسیر المنار، ج 3، ص 291 » : و مسلم
. 2) صحیح بخاري، ج 7، ص 178 . صحیح مسلم، ج 7، ص 14 . فتح الباري، ج 10 ، ص 193 )
ص: 492
اگر این حدیث » : استاد عبده درباره این حدیث میگوید « روزي که از مادرش متولد میشود لمس میکند؛ جز مریم و پسرش را
«1» .« درست باشد از باب تمثیل است؛ نه حقیقت
به رغم اینکه این روایت از مسلم و بخاري است، استاد عبده به صحت آن اطمینان ندارد. شانه خالی کردن از » : ذهبی میگوید
پذیرش حقیقت و برداشت تمثیلی از عبارت حدیث، رفتاري به شیوه مکتب معتزله است که معتقد بودند شیطان جز وسوسه و اغوا بر
«2» .« انسان تسلطی ندارد
نگارنده میگوید: حق و حقیقت شایسته پیروي است؛ هر چند گوینده با معتزله همگام باشد؛ زیرا حق گمشده مؤمن است و باید آن
را- هر جا بیابد- بپذیرد و اگر مذهب اهل ظاهر در باب عقاید- که باید به آنها یقین داشت- حکم به ظاهر میکند، مذهب اهل نظر
و اجتهاد، تدبّر و تفکّر در آیات الهی را واجب میداند؛ زیرا آن را دستور قرآن میداند و عقل رشید و سلیم هم آن را تأیید
میکند.
کارآیی عقلانی افرادي همچون استاد بزرگ شیخ محمد عبده، با توان فکري اندك امثال ذهبی- که صرفا به تقلید از اشاعره
برخاسته و عقاید آنان را به رغم منافاتهایی که با اصول شریعت و محکمات قرآن دارد پذیرفته است- قابل مقایسه نیست.
وَ ما کانَ لِی » : نخست باید گفت: ابلیس، جز وسوسه و اغوا هیچگونه تسلطی بر احدي ندارد؛ زیرا در قرآن از قول ابلیس آمده است
«3» .« عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی، فَلا تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ
شیطان که بر بندگان «4» .« إِنَّ عِبادِي لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ » : دیگر آنکه: شیطان بویژه بر بندگان مخلص خدا سلطهاي ندارد
مخلص خداوند حتی قدرت وسوسه و فریب را هم ندارد، چگونه میتواند بر عقلانیت والاي آنان مسلط گردد؟! و سوم آنکه:
. بر عقل شخصیّتی همچون ( 1) تفسیر المنار، ج 3، ص 290 « لبید » چگونه ممکن است کسی چون
. 2) التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 575 )
و من بر شما تسلّطی نداشتم؛ جز اینکه شما را دعوت کردم و شما اجابتم نمودید. پس مرا ملامت نکنید و خود را ملامت » (3)
. 22 . ر. ك: تفسیر المنار، ج 7، ص 512 و 513 : ابراهیم 14 .« کنید
.42 : 4) حجر 15 )
ص: 493
بنابراین آنچه در مورد تأثیر سحر بر عقل پیامبر «1» !؟ پیامبر صلّی اللّه علیه و آله که نمود عقل کلّ در عالم وجود است مسلط گردد
نقل شده درست نیست و از طریق اهل بیت علیهم السّلام هم نرسیده است و آنچه در جامع بخاري (ج 7، ص 178 ) و فتح الباري (ج
صفحه 324 از 392
«2» . 10 ، ص 193 ) و مسلم (ج 7، ص 14 ) آمده، مردود شناخته میشود و جزو احادیث جعلی است
نظر صاحب المنار در مورد جنّ
اعتقاد رشید رضا در مورد جن هم مانند اعتقاد استادش شیخ عبده است. جن دیده نمیشود و ادعاي رؤیت جن را ناشی از خطاي
حس و ادراك مدعی میداند و به نظر او حدیث صحیحی هم در این خصوص نیامده است و هر کس ادعا کند جن را دیده است،
ادعایش وهم و خیالی بیش نیست و حقیقت خارجی ندارد؛ شاید هم حیوان عجیبی- مثلا میمونی- را دیده باشد و گمان کرده که
جن دیده است. رشید رضا بعد از اظهار این نظر، حدیثی از ابو هریره میآورد در مورد اینکه کسی خرماي صدقه را دزدید؛ و پیامبر
صلّی اللّه علیه و آله خبر داد که سارق جزو شیاطین است (و این حدیث در بخاري آمده) و احادیث دیگري هم از دیگران نقل شده
حق این است که در بین همه این » : که دلالت بر این دارد که انسان جن را میبیند. رشید رضا بعد از نقل این احادیث میگوید
«3» .« احادیث، حدیث صحیحی وجود ندارد
الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلَّا کَما یَقُومُ الَّذِي » و در ذیل آیه « ممکن است میکروبهاي بیماريزا نوعی جن باشند » : وي میافزاید
میگوید: «4» « یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ
یادآور شدیم: صحیح آن است که اجسام « المنار » متکلمین میگویند: جن جانداري پنهان است و دیده نمیشود و ما مکرر در »
زنده پنهان که در این عصر به وسیله میکروسکوبها دیده میشوند و میکروب نامیده میشوند نوعی جن باشند و ثابت شده که آنها
. 1) عبده، سلطه شیطان بر بندگان مخلص خدا را رد میکند. ر. ك: تفسیر المنار، ج 3، ص 291 ) «5» .« علل اکثر بیماریها هستند
163 ) به تفصیل سخن گفتیم. - 2) در این باره در التمهید (ج 1، ص 169 )
. 3) ر. ك: التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 584 و 585 )
.« کسانی که ربا میخورند. [از گور] بر نمیخیزند مگر مانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماسّ، آسیمه سرش کرده است » (4)
.275 : بقره 2
. 5) تفسیر المنار، ج 3، ص 96 )
ص: 494
2. تفسیر قاسمی (محاسن التأویل)
.( نوشته جمال الدین ابو الفرج محمد بن محمد، معروف به قاسمی (متوفاي 1332
وي در دمشق متولد شد و در فقه و تفسیر و حدیث شهرت یافت و از رهبران نهضت سیاسی ضد استعماري در منطقه شام بود. در
محضر استاد شیخ محمد عبده به آموختن پرداخت و علم و سیاست را از وي فرا گرفت و در تفسیر خود از آنها بهره جست. او در
تفسیر خود به آراي علماي گذشته در فقه و تفسیر اهتمام و توجه کرد و با احتیاط به دستاوردهاي علمی روز هم توجه نمود. به
همین علت اثر وي، از بهترین تفاسیر معاصر به شمار میرود و جامع آراي سلف و خلف و مأثور و معقول- با سبکی بدیع و متقن و
دقیق- است. او در تفسیر خود با تسلط و مهارت زیاد بر زبان روز، سخن گفته است و به همین جهت کتاب وي شهرت فراوانی
یافت و مورد توجّه همگان قرار گرفت.
از ویژگیهاي این تفسیر، توجه به اشارات علمی قرآن است. نویسنده این تفسیر، معتقد است که قرآن در بردارنده اسرار علوم کائنات
است و از همین رو در مقدمه تفسیر خود، فصلی را به بحث در مورد مسائل نجومی مطرح در قرآن اختصاص میدهد و مسائل
از شگفتیهاي قرآن این است که چنین دقایقی علمی را که » : مربوط به آفرینش و تدبیر هستی را بررسی میکند و در پایان میگوید
صفحه 325 از 392
همه ملّتها از آن بیخبر بودهاند بیان میکند؛ چنانکه هیچ کس در هر زمان و با هر معلوماتی، در ایمان به آن تردید نمیورزد. پس
مردمان گذشته، متناسب با علوم خود این آیات را میفهمیدند؛ تا اینکه علم و دانش توانست پرده از حقایق آنها بردارد تا معناي
صحیح آنها بخوبی فهمیده شود. پس این گونه آیات براي متأخّرین معجزه است و این معجزات بتدریج- با پیشرفت علم- آشکار
«1» .« میگردد و هر اندازه علم و دانش توسعه یابد این حقیقت براي مردم روشنتر میگردد
.202 - تألیف این تفسیر در سال 1329 پایان یافت. ( 1) محاسن التأویل، ج 1، ص 206
ص: 495
3. تفسیر مراغی
در آن زمان- و از شاگردان شیخ محمد عبده « الازهر » نوشته شیخ احمد مصطفی مراغی، برادر شیخ محمد مصطفی مراغی- شیخ
او تفسیر خود را به همان سبک المنار و با استفاده از مباحث استادش تألیف کرد. وي در سال 1371 وفات ؛« المنار » صاحب تفسیر
نمود.
تفسیر او از جامعترین تفاسیر معاصر است و اسلوب و طریقه نقل مطالب و نظم مباحث آن متناسب با نیاز زمان میباشد. مراغی در
این تفسیر از داستانهاي جعلی اسرائیلی و خرافات راه یافته در تفاسیر اجتناب ورزیده و هر کجا لازم بوده براي فهم کتاب خدا به
علوم طبیعی متوسل شده و از همین رو این تفسیر در نوع خود، تفسیري نیکو و سودمند است.
در بین شاگردان مکتب شیخ محمد عبده، کسی را همچون استاد مراغی سراغ نداریم که به اندازه او از روح استاد » : ذهبی میگوید
و روش وي در تجدید و نوآوري و پرهیز از تقلید و اقدام براي تهذیب اسلام از شوائب و هوشیارسازي غافلان و ارشاد و هدایت
آنان، تأثیر پذیرفته باشد. این مرد در مکتب استاد عبده پرورش یافت و دانش آموخت؛ در حالی که درون سینهاش، قلبی مملو از
«1» .« شوق به اصلاحات و انقلاب علیه هر چه بر سر راه اسلام و مسلمین قرار داشت، میتپید
مراغی در تفسیر خود به سبک استاد عبده عمل کرده است؛ مثلا در مبهمات قرآن به تفصیل سخن نگفته و به جزئیات مسائلی که
قرآن درباره آنها سکوت کرده و پیامبر هم درباره آنها چیزي نگفته است وارد نشده است؛ و روایات مجعول و ضعیف و اخبار و
داستانهاي اسرائیلی نیز در مورد چیزهایی که قرآن آنها را اجمالا رها کرده و شرح نداده است در تفسیر وي جایی نیافته است.
توجه به اسرار تشریع و فلسفه احکام نیز از امتیازات این تفسیر است. میبینیم که مؤلّف اهتمام زیادي به کشف و اظهار اسرار تشریع
اسلامی و حکمتهاي تکالیف الهی، نشان میدهد تا محاسن اسلام را بیان و مردم را به راه راست هدایت کند.
. وي همچنین مشکلات جوامع و علل انحطاط دولتهاي اسلامی را با استناد به ( 1) التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 590
ص: 496
آیات قرآن بیان میکند. نسبت به منشأ دردها و اسباب درمان آنها آشناست و در درسهاي خود به علاج این مشکلات و ریشهکنی
آنها توجّه میکند و در بسیاري از جاها مسؤولان دولتی را مورد خطاب و عتاب قرار میدهد.
مراغی توانسته است بین قرآن و علم توافق و هماهنگی برقرار کند؛ به رغم اینکه معتقد است قرآن همه اصول اساسیاي را که
شناخت آن براي انسان مهم است آورده است و از اینکه مفسر آیات قرآن را به دنبال علوم بکشاند و یا نظریات علمی را بر قرآن
منطبق سازد تا تفسیري علمی و مطابق با علوم جدید ارائه دهد بیزار است؛ ولی در عین حال معتقد است که مفسر باید تا حدودي
نسبت به علوم جدید آشنایی داشته باشد تا بتواند دلایل لازم را براي نشان دادن قدرت خداوند عرضه کند و براي عبرت و وعظ از
آنها الهام بگیرد.
4. فی ظلال القرآن
صفحه 326 از 392
اشاره
نوشته سید بن قطب بن ابراهیم شاذلی است که در سال 1386 توسط حاکمان ستمگر مصر به شهادت رسید. وي در محیطی اصیل و
اسلامی رشد کرد و پدرش مردي مؤمن و معتقد بود. در سال 1326 در روستاي موشا در استان اسیوط متولد شد؛ سپس به قاهره
رفت و تحصیلات عالیه خود را در آنجا گذارنید. او نویسنده مسلمان توانایی بود که کتابها و رسالههاي فراوانی درباره مسائل
اسلامی به هدف ایجاد یک نهضت دینی متناسب با پیشرفت تمدّن نوشت. این تفسیر از بهترین تفاسیر ادبی- اجتماعی است که به
هدف احیاي نهضت اصیل اسلامی به رشته تحریر در آمد. از جمله اهداف او نیز، پر کردن شکاف عمیقی بود که بین مسلمانان
عصر حاضر و قرآن به وجود آمده بود و شناساندن رسالت علمی- سیاسی قرآن و تبیین غیرت دینی و روحیّه جهاد- آن گونه که
مورد نظر قرآن است- همراه با تربیت اسلامی و قرآنی نسل کنونی مسلمانان و نیز نشان دادن آثار و نشانههاي راهی است که
مسلمانان باید آن را بپیمایند.
روش او در تفسیر
اولا بیان آیات مرتبط به هم در یک مجموعه منسجم و منظم و مشخص نمودن هدف کلی سوره و هدف آیات مطرح شده و تقسیم
موضوعی
ص: 497
آیات- تا هر مجموعه، از وحدت موضوعی و هدف معین برخوردار باشد- روش اصلی و نخستین اوست. سپس میکوشد تا آیات
را با ذوق خالص ادبی تفسیر و اهداف کلی مورد نظر آیات را بدون پرداختن به جزئیات بیان کند. وي همچنین از نقل اسرائیلیات و
روایات مجعول و ضعیف و آوردن مسائل مورد اختلاف و علوم قدیم و جدیدي که ارتباطی به فهم معانی آیات ندارد، خودداري
من از سادگی پیروان و طرفداران متعصب » : میورزد و پرداختن به این مسائل را ظلم به قرآن میداند. وي در این مورد میگوید
قرآن تعجب میکنم که میکوشند آنچه را از قرآن نیست به آن اضافه کنند و معانیی را بر آن بار کنند که مقصد قرآن نیست و
جزئیات علوم طب و شیمی و نجوم را از آن استخراج کنند. آنان گمان میکنند با این کار به عظمت و شکوه آن میافزایند؛ حال
آنکه قرآن خود، کتاب کامل و جامعی است و موضوع آن از همه این علوم عظیمتر و بزرگتر است؛ زیرا این انسان است که این
دانشها را کشف میکند و از آنها بهره میبرد؛ بحث و آزمایش و مقایسه و تطبیق از خواص عقل انسان است و قرآن به ساختن این
انسان و تربیت و پرورش شخصیت و وجدان و عقل و تفکر او میپردازد و همچنین به ساختن جامعهاي انسانی میپردازد که به
«1» .« آدمی اجازه و امکان دهد تا از نیروهاي نهفته در خود به بهترین وجهی استفاده کند
5. المیزان فی تفسیر القرآن
تألیف علّامه حکیم سید محمد حسین طباطبایی، از متفکران بینظیري که محصول حیات علمی اسلام در عصر کنونی است. وي در
سال 1321 متولد و در سال 1402 در قم در گذشت.
المیزان، تفسیري است جامع و در بردارنده مباحث نظري و تحلیلی؛ رنگی غالبا فلسفی دارد و مؤلف در آن- در کنار مباحث مرسوم
تفسیري- به مسائلی پرداخته که نهضت جدید تفسیري در پی داشته است و بر اساس قرآن کریم و فهمی عمیق از متون حکمتآمیز
. آن و روحیهاي هوشیار و اجتماعی، مسؤولیت دفاع از اسلام و ( 1) ر. ك: فی ظلال القرآن، ج 1، ص 260
ص: 498
صفحه 327 از 392
مفاهیم اسلام را در برابر شبهات دشمنان بر عهده گرفته است.
این تفسیر ارزشمند مزایا و محاسن بسیاري دارد که به مهمترین آنها اشاره میکنیم:
1. جمع میان دو روش تفسیري موضوعی و ترتیبی؛ قرآن را آیه به آیه و سوره به سوره تفسیر کرده است ولی در هر بخش، آیات
مربوط و متناسب با موضوع آن را- که در قرآن پراکنده است- میآورد؛ تا درباره آن به طور جامع بحث و بررسی کند.
2. توجه کامل به مسأله وحدت موضوعی حاکم بر قرآن؛ هر سورهاي هدف یا اهداف معینی دارد که بنیان و اساس آن سوره را
تشکیل میدهد و سوره پایان نمییابد مگر هنگام کامل شدن هدف؛ و به همین دلیل تعداد آیات سورهها با هم متفاوت است. وي
در هر قطعه از قطعات کلام خدا که سوره نامیده میشود، نوعی وحدت و انسجام هست که در بخش » : در این خصوص میگوید
خاصی از سوره یا بین یک سوره و سوره دیگر مشاهده نمیشود و از همین موضوع میفهمیم که اغراض و مقاصد مورد نظر در
یک سوره مختلف است؛ ولی هر یک از آنها براي بیان معناي خاصی آمده است که سوره جز با اتمام و اکمال آن معنا، به پایان
«1» .« نمیرسد
حاکم بر تمام قرآن؛ همان روح کلی جاري و ساري بر تمام آیات و سورهها که در واقع حقیقت اصلی حاکم بر « وحدت کلی » .3
در پس این الفاظ و کلمات و حروف، روحی کلی حاکم است که همان جوهره واقعی قرآن » : اجزاي قرآن است. مؤلف میگوید
آنچه از آیات شریفه در مییابیم این است که وراي » : همچنین در این مورد میگوید .« است و به منزله روح در کالبد انسان میباشد
آنچه میخوانیم و میاندیشیم، چیزي هست که به منزله روح در جسد است و این همان چیزي است که خداوند آن را کتاب حکیم
«2» .« نامیده و معارف اسلامی هم مبتنی بر همان است و از سنخ الفاظ و معانی نیست
با توجه به این شاخصه و شاخصه قبلی، مسأله سیاق در سراسر قرآن بخوبی روشن میشود.
. مؤلف این مسأله را محقّق ( 1) المیزان، ج 1، ص 14 ؛« تفسیر قرآن به قرآن » 4. استمداد و بهرهگیري از روش
. 2) همان، ج 3، ص 55 )
ص: 499
ساخته و آن را بوضوح بیان کرده است. او در تفسیرش از قرآن، بر خود قرآن تکیه کرده و معتقد است که- چیزي و کسی- جز
قرآن شایستگی تفسیر قرآن را ندارد.
قرآن که مبیّن همه چیز است، چگونه ممکن است مبیّن خود نباشد؟
باید توجه کرد که براي التزام به تفسیر قرآن توسط خود قرآن، کوشش زیاد و تسلط فراوانی لازم است که ما آن را در تفسیر علّامه
احساس میکنیم و قدرت و توانایی فراوان وي را در آن درمییابیم.
روش پسندیده در تفسیر این است که قرآن را توسط خود قرآن تفسیر کنیم و مصادیق » : وي در مورد تفسیر قرآن به قرآن میگوید
و حاشا از اینکه «1» « وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ » : آن را از خود آیات مشخص سازیم؛ همان طور که خداوند میفرماید
«2» .« قرآن تبیان همه چیز باشد اما تبیان خود نباشد
6. الفرقان فی تفسیر القرآن
1397 ) نوشته شد و حاصل سخنرانیهایی - تألیف شیخ محمد صادقی تهرانی (متولد 1307 ش)؛ این تفسیر در طی سالهاي ( 1407
بود که وي در حوزههاي قم و نجف براي طلاب علوم دینی برگزار میکرد. تفسیري است جامع و شامل که در آن، تا حد امکان به
روش تفسیر قرآن به قرآن عمل شده است. این تفسیر، تفسیري تحلیلی، تربیتی و اجتماعی از قرآن است و مؤلف آن را با استناد به
احادیثی که آنها را صحیح و سازگار با ظواهر قرآن دانسته، نوشته است؛ به همین علت، مؤلّف بشدت از اسرائیلیات و احادیث
صفحه 328 از 392
جعلی و ضعیف پرهیز کرده و با توجه به اینکه جزو فقها بوده، مطالب گستردهاي را در مورد مسائل فقهی و احکام در این تفسیر
آورده است. وي همچنین مسائل عقیدتی و کلامی را با تهذیب و با دقت و تفصیل بیان میکند و از تحمیل نظریات جدید علمی بر
قرآن خودداري میورزد و معتقد است که قرآن از آنها بینیاز است؛ مگر اینکه به وسیله آن، ابهامی از اشارات گذراي قرآن
برداشته شود؛ البته به شرط اینکه آن نظریه علمی، ثابت و قطعی باشد. به همین علت میبینیم که به شیخ طنطاوي- به دلیل حرص و
.89 : ولعش به تحمیل ( 1) نحل 16
. 2) المیزان، ج 1، ص 9 )
ص: 500
به همین علت تعداد زیادي از مفسران غربزده، در علوم و نظریات جدید علمی غرق » : نظریات علمی بر قرآن- میتازد و میگوید
شدهاند و فراموش کردهاند که قرآن علم خداست و هرگز دگرگون نمیشود؛ حال آنکه دانش بشري دائما در تبدیل و دگرگونی و
«1» .« رسیدن از خطا به صواب و از صحیح به صحیحتر است
7. تقریب القرآن إلی الأذهان
نوشته علّامه فقیه و فرزانه نستوه، سید محمد شیرازي که از پرچمداران نهضت دینی عصر اخیر به شمار میرود؛ وي مبارزه خود را
در کربلا- همراه با تحقیق درباره مسائل اسلامی- شروع کرد و پس از مهاجرت به قم نیز همچنان ادامه داده است. او در این راه
کوششها نموده و دستاوردهاي بزرگی به جامعه اسلامی نوین تقدیم کرده است. تألیفات فراوان وي در ابعاد مختلف نهضت فکري-
و « تبین القرآن » ، در سه جزء « توضیح القرآن » ، در ده جزء « تسهیل القرآن » : دینی، گویاي این حقیقت است؛ از جمله درباره قرآن
که هنوز به چاپ نرسیده است. « الجنۀ و النار فی القرآن »
است که در سی جزء و در ده مجلد بزرگ به چاپ رسیده و مورد استقبال « تقریب القرآن إلی الأذهان » گستردهتر از همه، تفسیر
همگان قرار گرفته است.
این تفسیر به صورت ترکیبی و با قرار دادن متن قرآن در بالاي هر صفحه انجام گرفته و در آن، علاوه بر شرح و بسط لغوي و ادبی،
به مناسبت، به مسائل کلامی، فقهی، اجتماعی و اخلاقی پرداخته شده و با قلمی شیوا و روان و قابل استفاده در همه سطوح، نگارش
یافته است. تألیف آن در سال 1383 پایان یافته و مکررا به چاپ رسیده است که چاپ نخست آن در سال 1400 انجام گرفته است.
8. من هدي القرآن
تفسیري تربیتی، تحلیلی و کامل است که مؤلف آن، سید محمد تقی مدرسی، درباره ارتباط موضوعی بین واقعیتهاي زندگی و
حقایق موجود؛ دلایل دینیاي که قرآن کریم از چهارده قرن پیش به عنوان یک روش تربیتی و اخلاقی به هدف حل ( 1) الفرقان فی
. تفسیر القرآن، ج 1، ص 31
ص: 501
در این تفسیر بر تفکّر و » : مشکلات در همه زمانها- تا زمان برپایی قیامت- ارائه کرده، بحث و بررسی کرده است. مؤلف میگوید
تدبّر مستقیم در آیات، آن گونه که در مقدمه بیان کردم، تکیه ورزیدم؛ یعنی همان روش دریافت و فهم مستقیم از آیات و
بازگشت به خود قرآن، طبق روشی که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و ائمه علیهم السّلام به ما آموزش دادهاند:
این اثر، تفسیري تحلیلی و تربیتی است که در آن مباحث جدلی و خرافات اسرائیلی وجود «1» .« تفسیر قرآن به وسیله خود قرآن
ندارد و بر تبیین مفاهیم آیات و بیان مقاصد و اهداف والاي آن و درمان موفق و مفید دردهاي جامعه متکی است.
صفحه 329 از 392
تألیف این کتاب در سال 1405 در 18 جلد به پایان رسید و در سال 1406 در تهران به چاپ رسید.
9. من وحی القرآن
تفسیري تربیتی- اجتماعی و کامل است و از جالبترین تفاسیر جامعی است که برخاسته از روحی پرتوان و هوشیار و آگاه نسبت به
اسلام اصیل میباشد. مؤلف آن سید محمد حسین فضل اللّه از درخشانترین چهرههاي علمی اسلام در سرزمین لبنان است. وي در
این تفسیر کوشیده است روح قرآنی را در همه زمینههاي زندگی مادي و معنوي احیا کند؛ نظیر همان کاري که سید قطب در تفسیر
انجام داد؛ منتهی با یادکرد تعالیم وارده از اهل بیت علیهم السّلام در زمینه تربیت مسلمانان- متناسب با همه « فی ظلال القرآن » خود
ادوار- به این تفسیر زینت بخشیده و به آن برتري داده است.
آیا این یک کتاب تفسیر است » : مؤلف در مقدمه این تفسیر، درباره هدف آن و گامهایی اساسی که در آن برداشته است میگوید
و آیا ما با وجود این همه تفاسیر عظیمی که هیچیک از جوانب و ابعاد قرآن را نادیده نگرفتهاند و همه را تحلیل و بررسی کرده و
توسعه و گسترش دادهاند و ابعاد مختلف لغوي، بلاغی، فلسفی، روانی و اجتماعی آن را به تفصیل بیان کردهاند ... و با وجود اینکه
هم اکنون نیز کوششهاي گسترده و مداومی براي گشودن آفاق جدید در تفسیر در جریان است، باز هم به تفسیر تازه نیاز داریم؟
. پاسخ این است که ما در آغاز، این مباحث را به ( 1) من هدي القرآن، ج 1، ص 5
ص: 502
عنوان تفسیري جدید ننوشتیم؛ بلکه اینها ابتدا درسهایی قرآنی بود که به منظور ایجاد هوشیاري و آگاهی نسبت به قرآن براي
گروهی از طلاب مؤمن و با فرهنگ ارائه میشد. این درسها در مسیري عملی که مبتنی بر الهام از قرآن و تطبیق آن بر زندگیمان
بود، ادامه یافت؛ زیرا قرآن فقط مجموعهاي از واژههاي خشک نیست تا در معانی لغوي خود، راکد و جامد بماند؛ بلکه [شامل
«1» .«( واژهها و سخنانی است که در فضاهاي معنوي و عملی حرکت میکنند (جریان دارند
از همین رو، صبغهاي تربیتی بر این تفسیر حاکم است. البته در اینجا معناي اصطلاحی تربیت مورد نظر است که تربیت بدین معنا در
ارتقا و تکامل انسان در همه زمینههاي زندگی نقش دارد. مؤلف میکوشد تا- براي تحقق خلافت خدا بر روي زمین- بین انسان و
«2» . محیط طبیعی و اجتماعیش سازگاري برقرار نماید
این تفسیر نیز به دلیل سبک جالب ادبی و امتزاج آن با سبک علمی، ممتاز و برجسته است؛ چنانکه بسیار جالب به نظر میرسد و
خواننده را به خود جذب مینماید و او را فریفته خود میسازد.
تألیف این تفسیر ارزشمند در سال 1399 پایان یافته و چندین بار به چاپ رسیده است و همچنان- به سبب اشتیاق نسل روشنفکر به
آن- تجدید چاپ میشود. مؤلف آن، همواره در سایه عنایت الهی موفّق و مؤیّد باد.
10 . تفسیر نمونه
این تفسیر، اولین تفسیر نمونهاي است که پا به عرصه وجود نهاده است و با همکاري عدهاي از فضلاي حوزه علمیه قم در طی مدت
1396 گرد آمد. بنابراین، کاري گروهی است که براي تدوین آن کوششهاي بسیار به عمل آمد. گروه تحقیق زیر - 14 سال 1410
نظر استاد علامه ناصر مکارم شیرازي، یکی از بزرگترین علماي معاصر و از مجاهدان راه دعوت اسلامی که تألیفات ارزشمندي نیز
. دارد و صاحب رأي و نظر و اجتهاد است، کار تدوین آن را به انجام رساند. ( 1) من وحی القرآن، ج 1، ص 8
. ص 59 ،« من وحی القرآن » 2) رسالۀ القرآن، شماره چهارم، مقاله الملامح العامۀ لتفسیر )
ص: 503
صفحه 330 از 392
این تفسیر به این منظور تألیف شد که غذاي معنوي و فکري مناسب و مفیدي براي نسل کنونی باشد و به همین علت مهمترین
دیدگاهها و نظریات اسلام در زمینههاي تربیتی و اخلاقی، متناسب با فهم همگان، در آن آورده شده است. استاد مکارم و
همکارانش با ارائه این اثر، به نسلی که با عطش زیاد به دنبال فهم معارف قرآن و سیراب شدن از سرچشمههاي گواراي آنند،
هر عصري ویژگیها، ضرورتها و تقاضاهایی دارد که از » : خدمت بزرگ و ارزشمندي نمودند. در مقدمه این تفسیر آمده است
دگرگون شدن وضع زمان و پیدا شدن مسائل جدید و مفاهیم تازه در عرصه زندگی سرچشمه میگیرد. همچنین هر روزگاري
مشکلات و پیچیدگیهایی دارد که لازمه تحوّل زندگی و گذشت زمان است. افراد پیروز و موفّق کسانی هستند که هم آن نیازها و
نامید ... رسالت دانشمندان « مسائل روز » تقاضاها را درك میکنند و هم این مشکلات و گرفتاریها را؛ که میتوان مجموع آنها را
هر دوره این است که با هوشیاري کامل، این مسائل، تقاضاها، نیازها و این خلأ روحی، فکري و اجتماعی را فورا دریابند و آنها را
به شکل صحیحی پر کنند تا با امور دیگري پر نشود؛ زیرا خلأ در محیط زندگی ما ممکن نیست.
از مسائلی که ما به سهم خود- بر خلاف پندار مأیوسان و منفی بافان- به روشنی آن را دریافتهایم تشنگی و عطش نسل حاضر براي
درك مفاهیم اسلام و مسائل مذهبی است؛ نه تنها درك، بلکه چشیدن و لمس کردن و بالاخره عمل کردن به این مفاهیم و اصول
است. این مسائل، بخش مهمّی از روح و جان آنان را فرا گرفته است، اما طبیعی است که همه این اشتغالات ذهنی، به صورت
استفهام است و نخستین گام براي پاسخگویی به این خواستهها، برگرداندن میراث علمی و فرهنگی اسلام و بیان کردن همه آن
مفاهیم عالی به زبان روز و ریختن آن در کام روح و جان و عقل نسل کنونی است و گام دیگر، استنباط نیازها و تقاضاهاي ویژه
«1» .« این زمان از اصول کلی اسلام است و این تفسیر بر اساس همین دو هدف نگارش یافته است
.23 - 1) تفسیر نمونه، ج 1، ص 24 ) « الأمثل » این تفسیر در 27 جلد به زبان فارسی تألیف گردیده و در ده جلد با نام
ص: 504
به زبان عربی برگردانده شده و چندین بار به چاپ رسیده است.
11 . الکاشف
1322 )، از بزرگترین علماي لبنان و دانش آموخته از حوزه علمیه نجف - اثر نویسنده مشهور، علامه شیخ محمد جواد مغنیه ( 1400
اشرف است. وي در لبنان به عنوان قاضی شرع تعیین شد و سپس به سمت مستشار دادگاه عالی و بعد از آن به عنوان نایب رئیس
آن دادگاه انتخاب گردید. پس از مدتی ریاست آن دادگاه به وي پیشنهاد شد ولی او نپذیرفت و از کار کنارهگیري نمود و به
تألیف و تدوین کتاب پرداخت و تألیفات فراوان ارزشمند و معتبري به رشته تحریر در آورد که از مهمترین آنها همین تفسیر
گرانقدر است- در هفت جلد- که چندین بار به چاپ رسیده است.
در این خصوص « رسالۀ الاسلام » شیخ مغنیه از منادیان تقریب بین مذاهب اسلامی بود و رسالهها و مقالات مفید فراوانی در مجله
نوشته است.
تفسیر وي سبکی جدید دارد و با نیازهاي جامعه اسلامی در عصر کنونی متناسب است و بخوبی از عهده انجام این رسالت بر آمده
و مفاهیم قرآن را با بیانی موجز و متناسب با مقتضیات زمان و با عباراتی زیبا و محکم و دلایلی متین و معقول بیان کرده است؛ بدون
اینکه از دستاوردهاي مفسران گذشته و معاصر غفلت ورزد.
خلاصه اینکه این اثر، تفسیري جامع و کامل و پاسخگو به پرسشهاي نسل جدید است. خداوند به مؤلف بزرگوارش پاداش نیکو
عنایت فرماید.
تفسیر دیگري به همین نام (الکاشف) به زبان فارسی و با همکاري استاد سید محمد باقر حجتی و استاد عبد الکریم شیرازي- که هر
صفحه 331 از 392
دو از اساتید دانشگاه تهران هستند- در دوازده جلد نوشته شده و از سال 1404 تاکنون چندین بار به چاپ رسیده است.
این تفسیر، ترسیمی از چهره موزون سورههاي قرآن و روابط آیات است و شیوه جدیدي را براي تبیین آیات برگزیده است. در آغاز
هر سوره [و برخی آیات مهم ، پس از توضیحی عام درباره سوره و چگونگی نام آن، مطالب اساسی و پیام اصلی سوره یا آیه زیر
عنوانی آمده است. سپس به توضیحات و دستهبندیهاي موضوعی
ص: 505
پرداخته شده و در مواردي جهت ترسیم بیشتر مطالب از عکس و نقشه استفاده شده است. مؤلفان همبستگی آیات هر سوره را در
تفسیر مهم دانستهاند و براي بیان و توضیح مطالب، روش تفسیر قرآن به قرآن را- که در روایات اهل بیت علیهم السّلام بر آن تأکید
شده است- به کار گرفتهاند. این تفسیر، با نیاز دانشجویان دانشگاهها نیز متناسب است و مؤلفان کوشیدهاند اطلاعات قرآنی مورد
نیاز نسل جدید را که دستیابی به آنها در تفاسیر گذشته مشکل است، در اختیار آنان بگذارند که در این راه هم موفق بودهاند.
خداوند به آنان جزاي خیر دهد.
12 . مخزن العرفان
تفسیري است جامع و کامل؛ از بهترین تفاسیري است که نسل جدید به سبکی شیوا و بدیع ارائه کرده است. این تفسیر در پانزده
جلد و به زبان فارسی روان نوشته شده و تألیف افتخار بانوان ایرانی، بانو نصرت است که فرزند سید محمد علی امین- از عالمان
بزرگ اصفهان- است.
اصفهان در بین شهرهاي کشور اسلامی ایران به واسطه وجود این بانوي گرانقدر که تمام توان خود را صرف فراگیري علوم اسلامی
نمود و در فقه به درجه اجتهاد و در فلسفه، ادب و عرفان به عالیترین درجات نایل گشت، موقعیت ممتازي پیدا کرد.
معروف است که با تمام توان خود در جهت تربیت و آموزش بانوان ایرانی در مناطق مختلف کوشش نمود و « بانو امین » این بانو به
کشور ایران به فضل وجود چنین بانوانی دانشمند و کوششهاي آنان در جهت تعلیم و تربیت زنان ایرانی، رو به شکوفایی گذاشت.
وي در سال 1403 در سن 90 سالگی درگذشت. او سعادتمند زیست و با سربلندي و عزت از این جهان رخت بر بست. خدایش
رحمت کند.
این بانوي دانشمند در علوم مختلف اسلامی کتابهاي ارزشمندي نوشته است که همواره مورد استفاده پویندگان علم و معرفت است.
تفسیر او به سبکی تربیتی- اخلاقی و مبتنی بر تهذیب نفس و تزکیه اخلاق و به گونهاي نیکو و جالب نگاشته شده و از بهترین آثار
در این زمینه است.
ص: 506
13 . التحریر و التنویر
نوشته شیخ محمد طاهر معروف به ابن عاشور (متوفاي 1393 ) از فقهاي بزرگ معاصر که منصب فتواي مالکیان را در تونس بر
عهده داشت. وي از داعیان اصلاح اجتماعی- دینی در آن دیار به شمار میرود و در این زمینه نوشتههاي فراوانی دارد که بیشتر به
صورت مقالههایی در معتبرترین مجلات تونس و مصر به چاپ رسیده است او تفسیر خود را با همین دید در سی جزء نگاشت که
بزودي شهرت یافت.
این تفسیر از بهترین تفاسیر عصري و روزآمد به شمار میرود که بیشتر به مسائل اجتماعی، تربیتی، اخلاقی و سیاسی پرداخته و با
توجه به نیاز روز و مسائل مطرح شده در میان نسل جدید، به تبیین و تفسیر آیات و ارائه راه حلّ مشکلات حاضر در سایه
صفحه 332 از 392
رهنمودهاي قرآن پرداخته و از ذکر نکات بلاغی و ادبی و بیان تناسب آیات و اهداف مترتب بر هر یک از سورهها غفلت نورزیده
و از مباحث بیفایده و روایات اسرائیلی و جز آن نیز دوري جسته است. از این رو این تفسیر به عقل- بیش از نقل- نظر دارد و
شدیدا به منقولات واهی بویژه منقولات کعب الاحبار تاخته است. با اینکه او اشعري مسلک است، گرایش عقلی متناسب با نهضت
علمی عصر را برگزیده و از هر گونه سطحی نگري اجتناب کرده است.
14 . الأساس فی التفسیر
نوشته استاد سعید حوي (متوفاي 1411 )؛ که در یازده مجلد در قاهره به چاپ رسیده است. وي از روشنفکران اسلامگرا به شمار
میآید که در این راه بار سنگینی به دوش گرفت و در مسیر اهداف تربیتی، اخلاقی و اجتماعی و با توجه به نکات ادبی و بلاغی،
سور و آیات را مطرح کرد و پی گرفت و از این راه آفاق گستردهاي را در « وحدت موضوعی » تفسیر خود را نگاشت. وي مسأله
تفسیر گشود. این تفسیر در نوع خود کم نظیر است و علاوه بر نکات یاد شده، به مسائل علمی نیز که گاه در قرآن بدان اشاره شده
پرداخته است.
15 . التفسیر المنیر
ص: 507
نوشته دکتر وهبه زحیلی از علماي روشنگر دیار شام است. و تاریخ تألیف آن سال 1408 است. تفسیر وي جامع معقول و منقول و
متناسب با اندیشه و فرهنگ و ادب معاصر است و با سبکی شیوا نوشته شده است. از ویژگیهاي این تفسیر تنوّع در منابع تفسیري آن
است؛ که از اهم منابع تفسیري معتبر بهره گرفته است؛ گاه نیز گرایش اشعريگري خود را در این تفسیر نمایانده است؛ از جمله در
مسأله رؤیت که طبق مذهب ظاهرگرایان گذشته رفتار نموده است و در لابهلاي تفسیر از توجّه به مسائلی علمی که امکان اشاره به
آنها در قرآن وجود دارد غفلت نورزیده است. به طور خلاصه باید گفت: این تفسیر گرچه روزآمد است، از پیروي شیوه سلف هم
خالی نیست.
16 . تفسیر نوین
نوشته استاد محمد تقی شریعتی که از پیشگامان تفسیر نگاري به شیوه عصري در ایران به شمار میرود. وي با انگیزه اصلاحطلبی
فکري و اجتماعی و دینی، به نوشتن این تفسیر پرداخت. او در این تفسیر، با زبان و بیانی رسا و شیوا سورههاي کوتاه غالبا مکی
آخرین جزء قرآن را شرح و تفسیر کرده است.
در این تفسیر منتهاي کوشش به عمل آمده است که براي عموم قابل استفاده باشد تا مردم مسلمان » : خود در مقدمه تفسیر میگوید
با مأنوس شدن به قرآن، به صلاح و تقوي نزدیک و از فساد و جنایت دور شوند. این است که حتی الامکان از طرح مطالب و
مباحث مشکل و به کار بردن اصطلاحات علمی و فلسفی خودداري شده و اگر ناگزیر از بحثی ادبی یا علمی بودهایم با حروفی غیر
.« از حروف معمولی تفسیر، آنها را آوردهایم تا افراد ناوارد معطل و ناراحت نشوند
وي در تفسیر خود به مسائل اجتماعی و علمی هم توجه دارد و در عین حال از تفاسیر قدیم غافل نیست و به امّهات تفاسیر شیعه از
نظر دارد و آراي آنها و نیز- از تفاسیر عامه، بیشتر- آراي فخر رازي را هر جا که لازم دیده نقل و گاه « تبیان » و « مجمع البیان » جمله
نظر دارد. « تفسیر جزو عم » و نظریات عبده در « المیزان » ،« تفسیر طنطاوي » نقد میکند. از تفاسیر جدید نیز بیشتر به
ص: 508
صفحه 333 از 392
17 . پرتوي از قرآن
نگارش استاد سید محمود طالقانی (متوفاي 1358 ش) است که از علماي سرشناس تهران و « پرتوي از قرآن » در همین راستا، تفسیر
مبارزان بنام این دیار به شمار میرود. این تفسیر از آغاز قرآن تا آیه 28 سوره نساء را دربرگرفته است؛ دو جلد پایانی نیز، تفسیر
تمام جزء سیام قرآن است. این تفسیر بر اساسی تربیتی، اخلاقی و اجتماعی و نیز با نگرش به نیازهاي نسل حاضر و با شیوهاي
اخذ شده، نگارش یافته است. « المیزان » و با در نظر گرفتن تحقیقات مورد نیاز که از تفسیر « فی ظلال القرآن » برگرفته شده از تفسیر
ج) شیوه سیاسی انحرافی
تفاسیري که با گرایش حزبی انحرافی، که اخیرا با بروز حرکتهاي التقاطی سیاسی- دینی و با داعیه تحمیل اهداف حزبی بر قرآن، به
وجود آمدهاند، تفاسیري هستند که به صورت مقطعی و پراکنده انجام گرفتهاند؛ و چون مخاطبان آنها نوعا به مبادي و آداب لغت
عرب آشنایی ندارند، نویسندگان آنها از همین زاویه تاریک سوء استفاده کرده، تلفیقات خود را در قالب تفسیر به خورد آنان
میدهند. روش این تفسیرها کاملا تحمیل بر قرآن است و حتی با ظاهر قرآن هم سازگار نیست.
نمونه روشن این دسته از نوشتهها در این دیار، جزوههایی است که به عنوان جزوات تفسیري از جانب گروهکهاي التقاطی انتشار
یافته است؛ مانند تفسیر سورههاي طه و مریم و کهف و بقره از گروهک فرقان، که همگی به دیار عدم رهسپار شدهاند. همچنین
نوشتههاي گروه منافقین موسوم به مجاهدین خلق که اکنون به دور از زادگاه خویش، دربهدر آفاق گشتهاند. اینان بیشتر به مسأله
تشابه و نسخ روي آوردهاند؛ آیات محکمه را همان اصول کلی و ثابت شریعت دانسته و آیات متشابهه را به احکام متغیر مبتنی بر
آن اصول تفسیر کردهاند که هر دم با تغییر شرایط تغییر مییابند و از مسأله نسخ مستمر و پیاپی و همیشگی احکام سخن گفتهاند و با
این
ص: 509
«1» . شیوه غریب خواستهاند افکار الحادي خود را- در پوشش دین- جلوه دهند
این گروهکها خود و افکار و نوشتههاشان، همچون کفهاي آلوده سیل، در کوتاه مدت محکوم به فنایند؛ از این رو بیش از این،
بحث درباره آنان بیهوده است.
د) شیوه عقلی افراطی
اشاره
تفسیر به شیوه عقلانی افراطی، بر اثر موجهاي سیاسی- اجتماعی در این چند دهه اخیر پدید آمده است و خودباختگی برخی
نویسندگان در مقابل تهاجم فرهنگی عصر، آنان را وا داشته تا هر گزارش غیبی یا پدیده غیر قابل تفسیر مادّي را با تأویلات غیر
منطقی و بیاساس توجیه کنند و به اصطلاح طوري وانمود کنند که دین و قرآن همان را میگویند که علمگرایان محض باور
دارند؛ و پیش خود خواستهاند تا رضایت و پذیرش غریبان را جلب نمایند؛ غافل از آنکه خود مجذوب آنان شدهاند و میکوشند تا
گزارههاي وحی را نیز با خود همراه کنند. در این گونه تفسیرها ملائکه، جن و معجزات انبیا، دستخوش توجیهات و تأویلات غریبی
گشته که بیرون از قواعد فنّ تفسیر است. همچنین با افراط، هر آیه و سورهاي را تفسیر علمی نموده و فرضیّههاي مختلف و ناپایدار
صفحه 334 از 392
علمی را در میان تفسیر جاي داده و بر قرآن منطبق- و به عبارت بهتر تحمیل- کردهاند. تفسیر سید احمد خان هندي در قرن سیزده
پیشتاز به وجود آمدن این گونه تفاسیر است. اینک گزارشی از این تفسیر و مفسّر آن:
1. تفسیر سید احمدخان هندي
اشاره
نوشته سید احمد خان هندي، نخستین تفسیري بود که راه تأویل به شیوه عصري را در «2» « تفسیر القرآن و هو الهدي و الفرقان »
علوم » : این گروه رجوع شود. براي آگاهی بیشتر ر. ك « چگونه قرآن بیاموزیم » تبیین مفاهیم قرآن گشود. احمد خان ( 1) به کتابچه
. بحث محکم و متشابه، فصل ششم، ص 284 و 285 ،« قرآنی
2) این تفسیر، 16 سوره اول قرآن (تا سوره نحل) را در بر میگیرد و به دست سید محمد تقی داعی گیلانی- به طور ناقص- به )
در تهران به چاپ رسیده است. « علمی » فارسی ترجمه شده است و در انتشارات
ص: 510
به گمان خود، آنچه را پیشینیان گفته بودند و با علم و عقل سازش نداشت، فرو ریخت و از نو بنیادي متناسب با فهم روز فراهم
ساخت.
سید احمد خان فرزند محمد تقی خان در سال 1827 م/ 1232 ق در دهلی به دنیا آمد. یکچندي به عنوان بایگان در دادگاه جنایی
وابسته به حکومت استعمار انگلیس در هند، به خدمت مشغول شد. در خاموش کردن مسالمتآمیز در یک شورش انقلابی که
هندیان در طی آن، به جان انگلیسیها افتادند، به نفع انگلیسیها کوشید. به پاس این خدمات و تلقی محترمانهاي که از انگلیسیها
از دولت انگلیس نایل آمد. در پنجاه و دو سالگی که دو «1» ( شوالیه ) « سر » داشت، به أخذ مقرّري سالانه و سپس دریافت لقب
فرزندش را براي ادامه تحصیلات به انگلستان برد، دیدن ترقیات شگرف اروپائیها از نزدیک، اندیشهاش را در مهم شمردن تعلیم و
تربیت به سبک جدید و با الهام از فرهنگ غربی، ریشه دارتر کرد. در بازگشت، انجمنی علمی- ادبی و دانشگاهی به سبک
«2» . دانشگاههاي اروپایی در علیگره تأسیس کرد که بر محور آن دانشگاه و فارغ التحصیلان آن، گرایش فکري پیشتازي پدید آمد
گرایش و نگرش سیاسی و بسیار محافظهکارانه سید احمد خان متناقض و بی انسجام بود. از یک سو با عزمی جزم از کشیده شدن
بود- که این عزم او به کناره گرفتن از نهضتهاي سیاسی، غالبا « آموزش، آموزش، آموزش » به عرصه سیاست پرهیز داشت و شعار او
مورد سوء ظن و تمسخر واقع شده- و از سوي دیگر تردیدي نیست که وي دستآموز سیاست مزورانه انگلیس بوده است. توصیّه
سیاسی مهم او همین بود که مسلمانان باید با تمسک به ذیل عنایت اسلام، خود یک ملّت مستقل و واحدي باشند. اما این تمسک به
که انگلیسیها در سال « سر » ذیل اسلام، در عمل، توسل به ذیل عنایت دولت علّیّه بریتانیا شد. تصور نمیرود که عنوان پر افتخار
1305 ق/ 1888 م به سید احمدخان دادند در جهت تحکیم مبانی اسلام و تحقّق امّت واحده اسلامی بوده باشد. به تعبیر دیگر
میتوان گفت: وي توجیه کننده ( 1) سر- با کسر سین به طور اشباعی- در انگلیسی و شوالیه در فرانسوي، به معناي نجیبزاده و
لقب اشراف است.
.120 - 2) ر. ك: استاد احمد امین مصري، زعماء الإصلاح فی العصر الحدیث، صفحات 138 )
ص: 511
مظالم استعمار انگلیس بوده و دور نیست چنین نقشی را ناخودآگاهانه در پیش گرفته باشد و مراد اصلی او- که شامّه وفقه سیاسی
پیشرفتهاي نداشت- تنش زدایی و ایجاد ائتلاف و تأمین آرامش اجتماعی براي با فرهنگتر شدن مسلمانان و جبران عقبماندگی
صفحه 335 از 392
آنان باشد. ولی همه جا نمیتوان رفتار و گفتار وي را چنین حمل بر صحت کرد؛ از جمله آنجا که میگوید:
اگر خداوند، اطاعت و دست نشاندگی ما را در قبال نژاد دیگر (انگلیسیها) مقدر کرده باشد، نژادي که آزادي دینی را از ما ...»
دریغ نمیدارند و براي ما عادلانه حکم میرانند و صلح و صفا برقرار میدارند و مال و جان ما را حفظ میکنند؛ چنان که انگلیسیها
.«... در هند، بر همین نهج رفتار میکنند، بر ماست که خیرخواه آنان باشیم و دست دوستی آنان را بفشاریم
چنان که شیوه رایج است ابتدا کوشیدند تا حصاري نامرئی پیرامون او بکشند » : یکی از نویسندگان معاصر درباره او چنین مینویسد
و او را در یک جوّ کنترل شده و قرنطینه نامحسوس بگیرند تا بتوانند شرایط ذهنی خاصّی را که میخواهند برایش به وجود آورند و
و سپس « ناآگاهانه » بر گردش هالهاي بکشند تا همه چیز را از وراي آن ببیند و کمکم استحاله شود و زمینه روحی براي استخدام
.« اش فراهم گردد « آگاهانه » و سرانجام « نیمه آگاهانه »
مأموران مخفی کمپانی انگلیسی، در چهره مسلمانان و ارادتمندان جدیدش بر گرد او حلقه زدند و به نام پرداخت وجوه مذهبی و
کمکهاي مالی براي امور اسلامی و اداره مؤسسات علمی و تأسیس مدرسه دینی علیگره و جز آن، او را تقویت کردند و سپس به
نام مشاور و استاد و متخصص فنّی و کمک کننده به اداره مدرسه علیگره و سپس در چهرههاي بینقاب، اما به عنوان حمایت
به پیشرفت امور اجتماعی و فرهنگی مسلمانان و تقویت آنان در برابر هندوها، او «1» انگلستان از مسلمین هند و علاقه نایب السلطنه
را یکسره در اختیار گرفتند و رابطههاي پنهانی و پولهاي به ظاهر شرعی، کم کم رو شد و سید احمد خان رسما همدستی با نایب
و حمایت از حوزههاي علمی مسلمین لازم شمرد و اعلام کرد ( 1) لقب حاکم انگلیسی در هند « بیضه اسلام » السلطنه را براي حفظ
که عنوان نیابت پادشاه انگلستان را داشت.
ص: 512
که باید ما خواستار حکومت نایب السلطنه انگلیسی و ابقاي نظام استعماري باشیم تا بدین وسیله بتوانیم استقلال، هویت و ملیت
یعنی در زیر سایه بزرگترین دشمن اسلام و مسلمین، دولت بریتانیا!! «1» !! اسلامی خود را حفظ و شکوفا سازیم
پارهاي از عقاید و افکار سید احمدخان
میتوان گفت: نگرش سید احمدخان شباهت تام و تمامی به روشنفکران دیندار عصر عقلگرایی قرن هجدهم اروپا داشت که با
ایمانی که تابع عقل بود نه وحی و دین، قائل به وجود خدا بودند. به تعبیر دیگر، او معتقد به اصالت عقل و اصالت طبیعت بود.
سید احمدخان که اوج گرفتن کار و بار علم و حضیض گرفتن کاروبار دین را در اروپاي معاصر خود از دور و نزدیک دیده و
شنیده و خوانده بود، گویی به این نتیجه رسیده بود که چاره از دو حال بیرون نیست: یا باید دست از دین شست یا باید عقلگرا و
علمگرا شد و حتی المقدور براي تبیین و توجیه اصول و فروع شریعت، از عقل و علم بهره جست و هر چه را در پیمانه این دو
نمیگنجد انکار و اگر ممکن باشد تأویل کرد. میتوان گفت سید احمد خان معتقد و مطمئن بود که حقیقت و حقانیت دین اسلام
ابدي است ولی این حقانیت و ابدیت فقط به شرط تعبیر روز پسند و انطباق مداوم حقایق دین با دقایق علم و عقل، قابل حصول
است؛ او به شرط این انطباق، تعارض و تضادّي میان عقل و وحی یا علم و دین نمیدید. در واقع همه تعارضها را به نفع علم و عقل
و به زیان دین و وحی، حلّ کرد و همان روشی را دنبال کرد که روشنفکران دیندار غربی پیموده بودند.
به عقیده سید احمدخان، نبوّت ملکه طبیعی خاصی نظیر سایر قواي بشري است که به هنگام اقتضاي وقت و محیط، شکوفا میشود؛
چنان که میوه و گل به موقع خویش میشکفند و میرسند و در این راه، انبیا و دیگر مصلحان بزرگ جهان، تفاوتی ندارند.
به عقیده او هیچ میانجیاي بین خداوند و پیامبر نیست و وحی چیزي نیست که از بیرون به پیامبر برسد؛ بلکه همانا فعّالیّت عقل
الوهی در نفس و عقل بشري او است. در واقع وحی بازتاب ژرفناي درون انسانی است به هنگام تماسّ با حق؛ و ( 1) ر. ك: بهاء
صفحه 336 از 392
. الدین خرمشاهی، تفسیر و تفاسیر جدید، ص 57 و 58
ص: 513
حقیقتی است که با آن میزید، میجنبد و به کمک آن موجودیّت مییابد.
سید احمد خان در نتیجه همین بینش دئیستی (خداشناسانه طبیعی) اش از ذات خداوند و ارتباط او با جهان امکان وقوع معجزه و
تأثیر دعا را انکار میکند. او معجزه را به عنوان نقض یا خرق قوانین طبیعت نمیپذیرد؛ با این استدلال که به قول و قرار و وعده
عملی خداوند است که این قوانین آنچنانکه هست رخ میدهد و هیچیک از آنها تخلّف پذیر نیست و اگر بگوییم پدیده یا حادثهاي
به نحو دیگري رخ داد، خداوند را به خلف وعده متهم کردهایم. او میگوید: من معجزات را از آن جهت که خلاف عقل است
انکار نمیکنم؛ بلکه انکار من از این جهت است که قرآن، وقوع حوادث یا واقعههایی را که بر خلاف قوانین و نوامیس طبیعت یا
جریان عادي امور و اشیا باشند، تأیید نمیکند.
سید احمد خان با همین شیوه، تأثیر دعا را نیز به آن صورت که عرف مؤمنان است ردّ میکند. به نظر او قوانین طبیعت تخطّی ناپذیر
است و هیچ چیز نمیتواند آنها را تغییر دهد؛ حتی خداوند هم نمیتواند بر خلاف آنها کاري صورت بدهد.
تنها تأثیر دعا همان اثر روحی است که بر دعاکننده وارد میشود و رنج و اضطرابهاي ناشی از وقایع ناگوار زندگی را تخفیف
میدهد.
سید احمد خان کوشیده است تا ظهور انسان را بر روي کره خاکی، به عنوان یک حادثه ویژه در طیّ یک روند تکامل طولانی و
«1» . را ادا کرده است سلسله جنبان این روند میداند « کن » سختکوشانه، توجیه کند؛ اگر چه خداوند را که کلمه خلّاقه
کلمه ملک (فرشته) به نظر او بیانگر قدرت بیمنتهاي خداوند و قواي طبیعی نظیر آب و باد و ابر است. آشکارا میگوید: صلابت
کوهها، روانی آب، نیروي رشد گیاهان، قوّه جذب و دفع الکتریسیته و همه نیروهایی که ما در اشیاي گوناگون جهان جلوهگر
مییابیم، با کلمه ملک بیان شده است. به همین ترتیب شیطان به نظر او ( 1) این نظریه کم و بیش در میان برخی نویسندگان معاصر
رواج یافته و بر این باورند که آیات قرآن اگر بر نظریه تکاملی آفرینش انسان دلالت نداشته باشد، لااقل مباینتی با آن ندارد و برخی
جلوتر رفته، قائلند که قرآن، این نظریه را کاملا تأیید میکند. ر. ك: قرآن و تفسیر عصري، ص 21 و تفسیر و تفاسیر جدید، ص
62 . در این دو کتاب نام عدّهاي برده میشود که نسبت به برخی از آنان مورد تردید است؛ لذا از ذکر نام خودداري کردیم.
ص: 514
موجودي نیست که وجود خارجی و موجودیّتی بیرون از ما داشته باشد، بلکه نشانگر قواي شر موجود در جهان است.
سید احمد خان وجود روح را باور دارد و آن را جاوید میداند و به معاد جسمانی- روحانی معتقد است؛ اما بهشت و دوزخ را که
در قرآن با تعابیر محسوس و مادّي بیان شدهاند، صرفا استعاره و تمثیل از احوال روحی در حیات اخروي میداند. به نظر او محال
است حقیقت چیزهاي ماوراي حسّ با کلمات بیان شود، حتی اگر آن کلمات، جزو کلام الهی باشد.
که بر این امر تأکید دارد. « المیزان » سخن اخیر وي با اندکی تعدیل، امروزه مورد قبول همه مفسران است؛ از جمله صاحب تفسیر
تأویلات وي درباره معجزات
جاري شدن آب از ضرب «1» ؛ سید احمد خان، شکافته شدن دریا براي حضرت موسی را به عنوان جزر و مدّ تعبیر کرده است
معناي ضرب را ضرب فی الأرض (راه پیمودن «2» ؛ عصاي موسی را به پیدا کردن چشمهسارها از بالاي کوهستان تفسیر نموده است
در زمین براي یافتن آب) و حجر را به معناي کوهستان گرفته است. درباره حضرت عیسی نیز منکر ولادت وي بدون پدر شده و بر
لَمْ یَمْسَسْنِی » این باور است که چنانکه در انجیل متی و لوقا آمده است حضرت مریم در عقد شرعی یوسف نجّار بوده و قول مریم
صفحه 337 از 392
نزول مائده آسمانی بر او، «5» ، او، سخن گفتن عیسی در گهواره «4» . ناظر به پیش از در آمیختن یوسف با وي بوده است «3» « بَشَرٌ
و پذیرفتن «9» و عروج آن حضرت و زنده ماندنش را انکار میکند «8» آفرینش پرنده از گل «7» ، شفاي بیماران و احیاي موتی «6»
آنها را از سوي علماي اسلام متأثر از اخبار یهودیان و مسیحیان میداند و سرانجام معجزات پیامبر اسلام از جمله یاري رساندن
حاصل آنکه ( 1) سر سید احمد خان هندي، تفسیر القرآن و هو الهدي و «10» . فرشتگان به او را در جنگها مورد انکار قرار میدهد
.110 - الفرقان، بخش اول، ص 132
. 2) همان، ج 1، ص 150 )
.20 : 47 و مریم 19 : 3) آل عمران 3 )
.17 - 4) تفسیر القرآن و هو الهدي و الفرقان، ج 3، ص 35 )
. 5) همان، ص 42 )
. 6) همان، ص 220 )
7) همان، ص 17 به بعد. )
. 8) همان، ص 196 )
9) همان، ص 48 به بعد. )
10 ) همان. )
ص: 515
معجزه اگر هم وقوع پیدا کند هیچوقت در آن، چنین وضوحی براي حق و واقعی بودن و نیز از طرف خدا بودن آن یافت » : میگوید
«1» .« نمیشود
وي درباره مصائب وارد بر » : نظیر این گونه تأویلات را، محمد حسین ذهبی از یکی از نویسندگان معاصر خویش گزارش میکند
ارْکُضْ » حضرت ایوب میگوید: این مصیبتها، مصیبت نافرمانی قوم وي بوده است که تمامی انبیاء به آن گرفتار بودهاند و مقصود از
پاکی درونها و :«3» « هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ » همان سعی و کوشش و جدیّت در امر تبلیغ است که سرانجام آن «2» « بِرِجْلِکَ
ایمان آوردن کسان و «4» « وَ وَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ » نوشیدن آب گواراي موفقیّت و دستیابی به هدف است و مقصود از
«5» . دیگران به او و پیروي کردن آنان از اوست
مقاله سید جمال الدین درباره تفسیر سید احمد خان
سید جمال الدین اسد آبادي در یکی از تبعیدهاي خود که در هند به سر میبرد، با سخنان و مقالات سید احمدخان آشنا شد و با
را در ردّ او و « پنچریّه » شامّه تیز خود به دهريگري یا اصالت طبیعی بودن او پی برد و به قول بسیاري از صاحب نظران، رساله
شنیدم که شخصی در » : درباره این تفسیر دارد که در آن آمده است « تفسیر و مفسر » همفکرانش نوشت. مقاله ویژهاي با عنوان
حالت کبر سنّ و کثرت تجربیّات و سیاحت ممالک فرنگ، پس از کدّ و جهد، به جهت اصلاح جامعه اسلامی تفسیري بر قرآن
نوشته است ... و گمان بردم که گمشده خود را یافتهام؛ ولی چون تفسیر به نظر [م گذشت [دیدم به هیچ وجه در راه یاد شده قدم
نگذارده، تنها همّت خود را بر آن گماشته که هر آیهاي که در آن ذکري از ملک و یا جن و یا روح الامین و یا وحی و یا جنت و
نار و یا معجزهاي از معجزات انبیا علیهم السّلام میرود، آن آیه را از ظاهر خود بر آورده به تأویلات بارده زندیقهاي قرون گذشته
تأویل نماید. فرق همین است که زنادقه سلف دانشمندانی بودهاند و این مفسر بیچاره بسیار عوام است؛ لهذا نمیتواند اقوال ایشان را
. هم بخوبی فرا گیرد ... و عجیبتر آن است که این مفسّر، رتبه مقدسه الهیّه ( 1) همان، ص 151
صفحه 338 از 392
.42 : 2) ص 38 )
.42 : 3) ص 38 )
.43 : 4) ص 38 )
.524 - 5) التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 526 )
ص: 516
.«... و ... گمان کرده است « ناپلئون » و « واشنگتن » فرود آورده و انبیا علیهم السّلام را چون «1» « رفارمر » نبوت را تنزّل داده، به پایه
«2»
تذکر:
شاید گفته شود که روا نبود تا این اندازه- درباره شناسایی افکار و عقاید سید احمد خان- سخن به درازا کشیده شود! ولی باید
توجّه داشت که در واقع، از شخص سید احمدخان سخن نمیگوییم؛ بلکه سخن از یک جریان است که در جهان اسلام از همان
زمان آغاز شده و همچنان به دست خودباختگان فرهنگ غرب ادامه دارد و هر روز گسترش پیدا میکند؛ البته به اشکال و
انگیزههاي گوناگون- که دست استعمار از وراي آن مشهود است- و هدف آن نیز جز سست کردن باورهاي دینی نیست تا زمینه
براي سلطه استثمارگران فراهم گردد.
لذا توجّه دادن نسل حاضر به سر منشأ این گونه افکار و اندیشههاي به ظاهر نو ولی از پیش ساخته، ضرورتی است که وظیفه دینی و
ملّی ما آن را ایجاب میکند.
البته بر این باوریم که روشنفکران علاقهمند به دین، خود به این حقیقت تلخ واقفند و در سایه عنایت الهی از گزند آفات مصون
«3» .« وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ » . خواهند بود
2. الهدایۀ و العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن
اشاره
تفسیر دیگري بر همین منوال ولی مختصر که شاید برگزیده تفسیر سید احمدخان هندي باشد، در نیمه قرن چهارده (حدود سال
1350 ق) در مصر انتشار یافت که اعتراض شدید علماي الأزهر را برانگیخت و به دستور آنان هیأتی تشکیل شد و موارد نقض آن
این بیچاره خواسته است از راه مخالفت با مشهور، شهرتی کسب کند و » : کتاب را آشکار ساخت. در تقریر این هیأت آمده است
تلفیقاتی بیخردانه سرهم بافته و خود را رسوا کرده است. در نتیجه این تفسیر با دستور دولت مصادره ( 1) واژهاي انگلیسی است:
به معناي مصلح مذهبی. (REMOFER)
.97 - 2) با تلخیص و نقل به معنا. ر. ك: مقالات جمالیه، گردآوري لطف اللّه اسد آبادي، ص 104 )
آنانکه در راه ما بکوشند، هر آینه راه را به آنان نشان میدهیم. خداوند همواره با نیکاندیشان و نیک گفتاران و نیککرداران » (3)
.69 : عنکبوت 29 .« است
ص: 517
«1» .« و به دست فراموشی سپرده شد
برگرفته شده از نام تفسیر سید احمدخان، ظهور یافت و اسما و رسما ،« الهدایۀ و العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن » این تفسیر با نام
صفحه 339 از 392
روش تقلیدي خود را نشان داد.
که خلاصهاي از آن را میآوریم: «2» استاد محمد حسین ذهبی بدون آنکه نامی از وي ببرد از این تفسیر گزارشی تهیه کرده
در این تفسیر، پس از انتقاد شدید از شیوه تفاسیر پیشین، آمده است: قرآن، خود مفسر خویشتن است و به بیرون از خود نیازي »
ذهبی میگوید: .« ندارد؛ جز واقعیتهایی که قرآن با آن وفق میدهد و سنت الهی در کون و نظام حاکم بر جامعه، مؤیّد آن است
وي با این برداشت خودسرانه، خواسته است رابطه میان قرآن و سنّت را که با دستور الهی باید همواره در کنار قرآن و بیانگر آن »
«3» .« وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ » باشد، از هم بگسلاند
در این تفسیر، معجزات انبیا کلا دستخوش تأویلات ناهمگون و غیر منطقی قرار گرفته و در نهایت پدیده اعجاز- به معناي معروف-
انکار شده است ... دعوت انبیا را که قرین صدق و حقیقت است و خود بزرگترین جنبه اعجاز نبوت را تشکیل میدهد نیز انکار
أَنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِآیَۀٍ مِنْ رَبِّکُمْ أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ » : میکند. درباره معجزات حضرت عیسی علیه السّلام آنجا که خداوند میفرماید
الطِّینِ کَهَیْئَۀِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْیِ الْمَوْتی بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ
میگوید: مقصود از طیر ( 1) ر. ك: مجله نور الاسلام، انتشارات الازهر، «4» « فِی بُیُوتِکُمْ. إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَۀً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
.140 - سال 1350 . محمد خضر حسین، رسائل الإصلاح، ج 3، ص 160
2) چنین تعلیل میکند که نام بردن این گونه افراد منحرف، مایه اشاعه فحشا و جرأت دیگران در اقدام به چنین اعمال انحرافی )
. میشود. ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 523
و این قرآن را به سوي تو فرود آوردیم، تا براي مردم آنچه را به سوي ایشان نازل شده است توضیح دهی؛ و امید که آنان » (3)
.44 : نحل 16 .« بیندیشند
در حقیقت، من از جانب پروردگارتان برایتان معجزهاي آوردهام: من از گل براي شما [چیزي به شکل پرنده میسازم؛ آنگاه » (4)
در آن میدمم، پس به اذن خدا پرندهاي میشود؛ و به اذن خدا نابیناي مادرزاد و پیس را بهبود میبخشم و مردگان را زنده
میگردانم و شما را از آنچه میخورید و در خانههایتان ذخیره میکنید خبر میدهم. مسلّما در این [معجزات براي شما- اگر مؤمن
.49 : آل عمران 3 .« باشید- عبرت است
ص: 518
رنگارنگ شدن بر « أبرص » فاقد بصیرت و « أکمه » ؛ (پرنده) پرواز از سنگینی و ظلمات جهل، به سوي سبکبالی و نور علم است
خلاف فطرت است که حضرت عیسی علیه السّلام با تعالیم عالیه خود، آنان را بصیرت میبخشد و به فطرت اصیل باز میگرداند و
«1» . آموزش تدبیر خانهداري است «... أنبؤکم » به اوج کمال به پرواز در میآورد و مقصود از
تمهیداتی است که پیامبران در آغاز کار بدان دست « مهد » درباره سخن گفتن عیسی در مهد (گهواره) میگوید: مقصود از
«2» . بزرگسالی) همان دوران به ثمر رسیدن کوشش انبیاست ) « کهلا » میزنند. و مقصود از
وَ أَوْحَیْنا إِلی مُوسی إِذِ اسْتَسْقاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ » : درباره معجزات حضرت موسی علیه السّلام آنجا که خداوند میفرماید
میگوید: «3» « الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً
همان « ضرب عصا » نام جایی باشد که به موسی دستور داده شد براي یافتن آب به آنجا حرکت کند و مقصود از « حجر » شاید
و اژدها شدن « ید بیضا » و «5» منظور از رفتن موسی از میان دریا، راه یافتن به مناطق خشکی اطراف دریا است «4» . کوبیدن راه است
عصا، کنایه از غلبه ظهور حجّت بالغه الهی است که بر دست موسی جریان یافت؛ یعنی دلایل و منطق قوي که خداوند بر زبان وي
«6» . جاري ساخت
«7» . درباره حضرت ابراهیم علیه السّلام و آتش نمرود میگوید: خداوند او را با هجرت از آن دیار از وقوع در آتش نجات بخشید
صفحه 340 از 392
میگوید: «8» « وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ یُسَبِّحْنَ وَ الطَّیْرَ وَ کُنَّا فاعِلِینَ » : درباره حضرت داوود علیه السّلام آنجا که خداوند میفرماید
( همان آشکار کردن معادن است که داوود با کاوش در دل کوهها، توانست صنعت رزمی ایجاد کند [زره ( 1 « یسبّحن » مقصود از
. الهدایۀ و العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ص 45
. 2) همان، ص 44 )
و به موسی- وقتی قومش از او آب خواستند- وحی کردیم که با عصایت بر آن تخته سنگ بزن. پس، از آن، دوازده چشمه » (3)
.160 : اعراف 7 .« جوشید
. 4) الهدایۀ و العرفان، ص 131 )
. 5) همان، ص 290 )
. 6) همان، ص 126 )
. 7) همان، ص 256 )
.79 : انبیاء 21 .« و کوهها را با داوود و پرندگان به نیایش در آوردیم؛ و ما کننده [این کار] بودیم » (8)
ص: 519
ذهبی به طور «1» « هر رونده تیزروي است که در اختیار انسان قرار دارد، همانند اسب و قطار و هواپیما و جز آن ،« طیر » بسازد] و
«2» . فراگیر به موارد دیگري نیز پرداخته است
إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ » . خداوند همگی را از شر اهریمن نفس نجات بخشد تا بیهوده در وادي وساوس ابلیس گام ننهیم
«3» .« عَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ
تفسیر بر حسب ترتیب نزول
اخیرا، نوعی تفسیر ارائه شده که در آن، ترتیب زمانی نزول قرآن رعایت شده است؛ با این گمان که رعایت ترتیب نزول در فهم
معانی آیات و پی بردن به مقاصد و اهداف نزول هر آیه یا هر سوره، کاملا مؤثّر است.
این نوع تفسیر، بر اساس این باور است که ترتیب کنونی سور و آیات، بر خلاف ترتیب نزول آنهاست و بدین سبب بسیاري از
مفاهیم قرآنی، همچنان در پرده ابهام باقی مانده است و اگر ترتیب نزول رعایت میشد، ممکن بود برخی از این نارساییها وجود
نداشته باشد؛ همان گونه که مصحف امیر مؤمنان علیه السّلام به دلیل رعایت ترتیب نزول، شامل آگاهیهایی است که مصحف
اگر انس و جنّ گرد هم آیند و بخواهند » : متداول فاقد آن است؛ و به همین دلیل است که ابن سیرین از عکرمه نقل میکند
هر اندازه کوشش کردم » : ابن سیرین اضافه میکند .« مصحفی همچون مصحف علی علیه السّلام تنظیم دهند، نخواهند توانست
اگر به دست میآمد، هر آینه علم ارزنده و » : ابن جزي کلبی- با اظهار تأسف- میگوید «4» .« نتوانستم بر آن مصحف دست یابم
«5» .« گستردهاي در آن یافت میشد
مطلب قابل تذکر اینکه: پی بردن به ترتیب نزول سور، کاري آسان و در دسترس است و چنانکه در بحث از نزول قرآن بیان
. کردهایم تاریخ بخوبی آن را ضبط و ثبت ( 1) الهدایۀ و العرفان، ص 257
.532 - 2) ر. ك: التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 546 )
.« حکم [و فرمان جز از آن خدا نیست. بر او توکل کردم؛ و توکل کنندگان باید بر او توکل کنند » (3)
.67 : یوسف 12
. 4) الاتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص 166 و ر. ك: طبقات ابن سعد، ج 2، ق 2، ص 101 )
صفحه 341 از 392
5) ر. ك: التسهیل لعلوم التنزیل، ج 1، ص 4 (مقدمه). )
ص: 520
ولی رعایت ترتیب نزول سور، هیچگونه ارتباطی در فهم معانی آیات قرآن ندارد؛ زیرا همین اندازه که معلوم باشد «1» . کرده است
هر سوره، مکی است یا مدنی؛ در اوایل بعثت نازل شده یا اواخر آن؛ در سالهاي نخست هجرت نازل شده یا اواخر آن؛ و در کجا و
درباره چه نازل شده است؟ در فهم معانی آیات آن سوره مؤثر است؛ چه سوره را در صدر کتاب تفسیري خود قرار دهیم چه در
ذیل آن؛ در صدر و ذیل قرار گرفتن سوره- در نوشتار- ربطی به فهم معنا و درك مقاصد آن ندارد. عمده شناخت موقعیّت نزولی
سوره است؛ هر کجاي مصحف بوده باشد.
مثلا، در فهم معانی پنج آیه نخست سوره علق- که در ثبت مصحف، شماره 96 است- اگر آن را در آغاز کتاب تفسیري قرارش
دهیم چه تأثیري میتواند داشته باشد؟! یا سوره برائت را که در مصحف، شماره 9 است، در پایان تفسیر قرار دهیم؟! این گونه
تصرّفات، بیشتر به توهّم میماند تا واقع نگري.
در عین حال، دو تن از دانشمندان معاصر جهان عرب به این گمان خود جامه عمل پوشانیدهاند:
1. نخست سید عبد القادر ملا حویش آل غازي از مردم سوریّه و دانشمندان آن دیار که در نسب، منتسب به سلسله ذریّه طاهره امام
موسی بن جعفر علیه السّلام است. او در سال 1355 تفسیري بر اساس ترتیب نزول سورهها نوشت. وي در مقدمه این تفسیر میگوید:
باید قرآنی چون قرآن امام علی- کرّم اللّه وجهه- که بر حسب نزول، ترتیب یافته بود نوشت؛ نه آنکه ادعا کنیم، قرآن موجود »
توقیفی نیست و باید نظم آن به هم بخورد، بلکه این روش براي درك پیام قرآن و عرضه آن بر توده مردم با شناخت تاریخ نزول و
اسباب نزول و آگاهی از مطلقات و مقیّدات و دیگر خصوصیات آن، آسانتر خواهد بود. من در تفسیر این روش را از ایشان (امام
.« علی علیه السّلام) برگزیدم و کسی در فواید بسیار آن، تردید ندارد
این تفسیر، در سه بخش تنظیم شده است؛ دو بخش آن مخصوص سورههاي مکی و یک بخش مخصوص سورههاي مدنی است و
در شش ( 1) ر. ك: التمهید، ج 1، ص 133 به بعد. « بیان المعانی » با نام
ص: 521
مجلد و براي اولین بار در سال 1384 در دمشق (مطبعه ترقی) به چاپ رسیده است.
2. نویسنده دیگري نیز پس از وي و شاید همزمان با وي به این روش دست زده است. او، عزّت دروزه، یکی از فلسطینیان متفکر و
الحدیث فی » مبارز معاصر است که سالهاي دراز با استعمارگران درگیر بوده و سالها در زندان به سر برده است. تفسیر وي به نام
محصول یکی از همین زندانهاست. وي پس از آزاد شدن، به ترکیه رفت و آن را تنظیم و فراهم ساخت و به چاپ رساند. « التفسیر
1381 در قاهره: دار احیاء الکتب - وفات وي در سال 1404 روي داد. تاریخ تألیف کتاب، 1380 و چاپ آن در سالهاي 1387
العربیه انجام شد.
بدان پایان « نصر » آغاز میکند و در سوره « علق » دروزه، تفسیر خود را- با همان گمان که مفسّر پیشین اندیشیده بود- از سوره
میدهد.
شایان ذکر است که در این دو تفسیر- که در جهت هدایت و بررسی مسائل اجتماعی حاضر در پرتو تعالیم قرآنی نوشته شدهاند-
« تفسیر المنار » چیز تازهاي که دستاورد این شیوه (روش ترتیب نزول) باشد به چشم نمیخورد و همان گونه که شیخ محمد عبده در
و مراغی و قاسمی در تفسیرهایشان، با دیدي اجتماعی و بر اساس نیازهاي روز به تفسیر پرداختهاند، در این دو تفسیر نیز با همان نظر
ولی بدون هیچ تفاوتی در برداشت- و تنها بر حسب تفاوت در روش- عمل شده و مزیتی در آنها دیده نمیشود؛ لذا، این روش- از
نظر ما- بیش از تکلّفی بیحاصل نیست.
صفحه 342 از 392
3. مهندس مهدي بازرگان (متوفاي 1373 ش) از دایره ترتیب نزول سور، پا فراتر نهاده، به حیطه ترتیب نزول آیات و گروه بندي
بر اساس سیر نزول قرآن نگاشته است. ،« پا به پاي وحی » آنها قدم گذاشته است. او تفسیري تحلیلی و تاریخی به نام
مهندس بازرگان، افزون بر اسناد تاریخی، با گروهبندیهاي آماري و سبک شناسی به روش ریاضی و تهیّه جدولهایی از آیات قرآن-
تبیین کرده- این ترتیب را رعایت نموده است. « سیر تحول قرآن » چنانکه نظریه مربوط به آن را در کتاب پیشینش
این تفسیر، محصول بحثهاي تفسیري وي در انجمن اسلامی مهندسان، در دهه
ص: 522
1360 ش است. روش او در بیان مطالب بدینگونه است که پس از آوردن جدولی از گروهی از آیات- که در برابر هر واژه ترجمه
ساده آن را نشان میدهد- توضیحی مختصر، در دو بخش جداگانه میآورد: بخش تدبّر و بخش تفسیر. در بخش نخست به تاریخ
و شرایط نزول اشاره دارد و در بخش تفسیر به واژهشناسی و توضیح کلمات و مفاهیم و پیامهاي تربیتی و هدایتی آیات میپردازد.
آنچه تاکنون از این تفسیر منتشر شده است قسمت نخست آن- مربوط به سال اول نزول وحی- است. این تفسیر توسط دفتر نشر
«1» . فرهنگ اسلامی، در سال 1374 ش منتشر شده است
است که به همّت سید محمد « سیر تحول قرآن » همان گونه که اشاره شد، مبناي کار مهندس بازرگان در این تفسیر، کتاب پیشینش
مهدي جعفري تهیه و تنظیم و در سال 1355 ش چاپ و انتشار یافته است. این کتاب که شامل جدولها و منحنیهایی درباره نزول
سورهها و کوتاهی و بلندي سورهها و آیات و عدد حروف و کلمات و آیات و جز آن است. به زعم نویسنده، این سیر تحوّل نزول
این کتاب- «2» . قرآن، با سیر تحول و رشد پیغمبر در توان تبلیغ و استعداد آن حضرت در تلقی پیام و رساندن آن متناسب است
همانند تفسیر- در دو بخش تنظیم گردیده: بخش اول، سیر تحول لفظی (جملهبندي) قرآن و بخش دوم، سیر تحوّل موضوعی
«3» . (مطالب و احکام) قرآن
ولی تمام این دسته بندیها و نمودارهاي سیر تحوّل و نزول قرآن، بر پایهاي سست نهاده شده و از دایره حدس و گمان فراتر نرفته
است؛ عمده آنکه نویسنده، مبناي کار خود را بر جدولی نهاده است که اساسا فاقد اعتبار است و تنها نموداري مجهول الهویّه است
که در دوران قاجار در پایان ضمیمه کشف المطالب قرآن به چاپ رسیده و معلوم نیست تنظیم کننده آن کیست و از کجا به دست
آمده است.
احتمالا کار یکی از قرآن پژوهان غربی زمان قاجار باشد. هر چه هست، مشحون از ( 1) شرح مبسوطی از این تفسیر به قلم فرزندش
عبد العلی بازرگان در دانشنامه قرآن نوشته بهاء الدین خرمشاهی آمده است. ر. ك: دانشنامه قرآن، ص 410 و 411 و شرح
. مختصري نیز به قلم سید محمد علی ایازي بر آن نوشته شده است. ر. ك: همان، ص 680
. 2) ر. ك: مهدي بازرگان، سیر تحول قرآن، ص 3 )
. 3) همان، ص 7 )
ص: 523
اغلاط و اشتباهات علمی و تاریخی است و معلوم میشود که تنظیم کننده آن در مسائل قرآنی ناآگاه بوده است؛ ولی اینکه چگونه
فردي مانند مهندس بازرگان- با سوابق علمی درخشان- بدین جدول ناشناخته روي آورده و آن را الگو و مبناي کار خود قرار داده،
پیرامون مسأله برخورد انبیا با امم گذشته در سوره عنکبوت، براي » : چیزي است که در پرده ابهام قرار دارد! خود، چنین میگوید
تکمیل و تفصیل فهرست، لازم شد آیات سورههاي دیگر نیز مطالعه شود. در جمع آوري و مقابله آنها این مسأله پیش آمد که کدام
دسته از آیات- مثلا از میان آیات مربوط به حضرت نوح- باید جلوتر و کدام عقبتر قرار گیرد؟ براي چنین کاري، ناگزیر باید تاریخ
یا لااقلّ ترتیب نزول سورهها را بدانیم. اتفاقا در ضمیمه قرآن (چاپ اسلامیه) بعد از صفحات کشف المطالب و قبل از صفحات
صفحه 343 از 392
کشف الآیات، جدولی دیدم که این مشکل را حلّ میکرد و یافتن چنین جدولی وسیلهاي براي خیلی از مطالعات و استنباطات
«1» .« گردید
:«2» اکنون گزارش کوتاهی از این جدول تخیّلی
نخست آنکه سورههاي مکی را نود سوره و سورههاي مدنی را بیست و چهار سوره گرفته است؛ در حالی که به اتفاق اهل نظر،
سور مکی 86 سوره و سور مدنی 28 سوره است.
دوم آنکه سالهاي نزول سورهها به گونهاي تعیین و تنظیم شده که با هیچ صراط مستقیمی سازگار نیست؛ چه رسد به آنکه در
مستند آن- که خیلی رسواست- بحث شود.
را در شمار سورههاي نازل شده در سال اول بعثت شمرده است؛ در صورتی که به اتفاق همه قرآن پژوهان، « نصر » مثلا سوره
آخرین سوره کاملی است که در مدینه نازل شده و از پایان یافتن دوران رسالت پیغمبر اسلام خبر میدهد و در شمارش ترتیب
. نزول، یکصد و دومین سوره است؛ در حالی که در ثبت مصحف، ( 1) همان، ص 16
الغریق » 2) از این جهت عنوان تخیّلی به آن دادیم که مبنایی جز تخیّل محض نمیتواند داشته باشد و آقاي مهندس بازرگان از باب )
به آن روي آورده است. او جدول را در ص 17 گراور کرده است. « یتشبّث بکلّ حشیش
ص: 524
سوره یکصد و دهم است.
سوره بقره؛ شروع نزول کامل آن را در سال اول هجرت بود و در سال پنجم پایان یافت؛ ولی او در این جدول، نزول کامل آن را
در سال نهم پنداشته است؛ سوره انفال، دومین سوره نازل شده در مدینه است که پس از جنگ بدر در سال دوم هجرت نازل
گردید ولی در این جدول، سال هشتم هجري ثبت کرده است؛ سوره رعد، مدنی است و شماره نزول آن، 96 است. ولی نویسنده،
آن را در این جدول، مکی و دو سال پیش از هجرت قید کرده است؛ سوره رحمان، مدنی است و شماره نزول آن، 97 ولی او در
این جدول سال چهارم بعثت ثبت کرده است؛ سوره آل عمران، سومین سوره مدنی است ولی در این جدول در آخرین سال هجرت
قید شده است.
این تفسیر، از این قبیل اشتباهات فاحش، فراوان دارد.
شگفت اینکه در این جدول، براي هر سال از سالهاي بعثت و هجرت نامی نهاده است که روشن نیست آن را بر چه اساس و از کدام
منبع گرفته است؛ و برخی از آنها بسیار بیربط است که ملاحظه میکنید:
سال اول بعثت: افتتاحیّه؛ دوم: استعلامیّه؛ سوم: دثاریّه؛ چهارم: واقعیّه؛ پنجم:
احقافیّه؛ ششم: شورائیّه؛ هفتم: داوودیّه؛ هشتم: لامیّه؛ نهم: طائیّه؛ دهم: فرقانیّه؛ یازدهم: سامریّه؛ دوازدهم: نحلیّه و سیزدهم: هودیّه.
سال اول هجرت: هجریّه؛ دوم: بدریّه؛ سوم: احدیّه؛ چهارم: نظیریّه؛ پنجم:
خندقیّه؛ ششم: حدیبیّه؛ هفتم: خیبریّه؛ هشتم: فتحیّه؛ نهم: تبوکیّه و دهم: وداعیّه.
سپس تعیین کرده که در هر یک از این سالها، چند سوره نازل گردیده است.
تناسب و وجه تسمیه در بیشتر این سالها روشن نیست. عمده آنکه راسم جدول، مدعی است که این سالها با چنین نامهایی خوانده
میشده! این مطلب را از چه کسانی و از کجا به دست آورده است؟! از این گذشته، چرا مهندس بازرگان به چنین جدولی سرتاپا
!« إنّ الطیور علی أشکالها تقع » خیالی استناد کرده و آن را پایه تحقیقات علمی- قرآنی خود قرار داده است؟! خود میداند که
ص: 525
البته ما نمیخواهیم که از ارزش کار مهندس بازرگان بکاهیم. نوع کار با ارزش است و شناخت موقعیّت و شرایط نزول هر آیه،
صفحه 344 از 392
کمک مؤثري در فهم محتواي آیه و پی بردن به اهداف و مقاصد عالیه آن است؛ ولی این چیزي است که با رجوع به اسباب
النزول- که از طریق صحیح و معتبر رسیده باشد- به دست میآید و راه رسیدن به آن، از قرائن و شواهد تاریخی و حدیثی- براي
پویندگان کوشا- باز است، و براي دستیابی به آن، به این گونه تکلّفات و ترسیم منحنیهاي فرضی نیاز نیست.
هذا بَیانٌ لِلنَّاسِ وَ » : قرآن گفتاري است رسا و هر آیه آن حامل پیامی است که همواره براي شایستگان قابل دریافت بوده و هست
إِنَّ عَلَیْنا » .« ره چنان رو که رهروان رفتند » ؛ و به این گونه تشکیلات پیچیده و معقّد نیازي نداشته و ندارد «1» « هُديً وَ مَوْعِظَۀٌ لِلْمُتَّقِینَ
این (قرآن) براي مردم بیانی، و براي پرهیزگاران رهنمود و اندرزي » (1) .«2» « جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ. فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ. ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا بَیانَهُ
.138 : آل عمران، 3 .« است
جمع کردن و خواندن آن بر عهده ماست. پس هرگاه آن را خواندیم، از خواندن آن پیروي کنید. سپس بیان (و توضیح) آن » (2)
.17 -19 : قیامت، 75 .« (نیز) بر عهده ماست
ص: